چهل و دو کیلومتر و صد و نود و پنج متر
سروش صحت نویسنده وسینماگر ایران
امسال واقعا نمی دانستم برای بهاریه مجله چه بنویسم. اصلا نوشتنم نمی آمد. به آقای گلمکانی زنگ زدم و همین را گفتم. آقای گلمکانی گفت “همین را بنویس” گفتم “یعنی چی؟” گفت “از خودت بنویس” و خداحافظی کرد. توی آیینه به خودم نگاه کردم. از خودم چه بنویسم؟
مدتی بود که زانوهایم درد می کرد. این درد به مرور بیشتر شد. فعالیت هایم را کم کردم، زانودردم بیشتر شد، زانوهایم را گرم کردم، سرد کردم، ماساژ دادم، پماد مالیدم، درد بیشتر و بیشتر شد. سعی کردم ماهیچه های چهارسر را قوی کنم که فشار از روی زانو برداشته شود، فایده ای نکرد… یک شب که کف خانه دراز کشیده بودم و دیگر نمی دانستم چه کار کنم پسرم گفت “بیا از فردا بریم بدویم” گفتم “دیوانه شدی؟ من راه نمی تونم برم، تو می گی بریم بدویم؟” گفت “چون راه نمی تونی بری می گم بیا بدویم” به پسرم نگاه کردم ببینم شوخی می کند، دیدم نه جدی است.
گفتم “نمی تونم” گفت “می تونی” فردا صبح اش رفتیم برای دویدن. پرسیدم “چقدر می دویم؟” پسرم گفت “چهل و دو کیلومتر و صدو نود و پنج متر” خندیدم و گفتم “اینو از کجا آوردی؟” گفت “طول دوی ماراتنه، رکوردش هم دو ساعت و یک دقیقه و نه ثانیه است” گفتم “رکوردش هم بزنیم؟” پسرم گفت “رکوردش سخته ولی چهل و دو کیلومتر و صد و نود و پنج متر را می ریم” و شروع کردیم. بعد از دویست متر دیگر نفسم بالا نمی آمد و داشتم می مردم. اصلا مردم. شب وقتی به زانوهایم که داشت منفجر می شد ویکس می مالیدم.
پسرم گفت “عالی بود، فقط چهل و دو کیلومتر مونده بود” نگاهش کردم، او هم نگاهم کرد. داشتم فکر می کردم چقدر بزرگ شده است که پرسید “سیگار بکشم اذیت می شی؟” گفتم “مگه سیگار می کشی؟” گفت “کم” گفتم “معلومه که اذیت می شم” گفت “بد شد” و سیگاری روشن کرد. گفتم “گفتم اذیت می شم، بعدش هم جلوی من سیگار نکش” گفت “من که می کشم، جلوی تو بکشم که بهتره تا یواشکی بکشم” گفتم “بهت می گم اذیت می شم” گفت “می رم کنار پنجره” گفتم “اونجا هم اذیت می شم” سیگارش را خاموش کرد و نشست.
کمی سکوت شد.
گفتم “می خوای بکشی بکش” رفت کنار پنجره و سیگار دیگری روشن کرد. دلم نمی خواست پسرم سیگار بکشد ولی مگر خودم در جوانی کم سیگار کشیده بودم؟ پسرم پرسید “تو هم سیگار می کشیدی؟” گفتم “جوانی هام آره، ولی ترک کردم” به گذشته خودم که فکر کردم دیدم خیلی کارها کرده ام که دلم می خواست پسرم نکند و بدی اش این بود…..