ٍ
فرهنگ و اندیشهAmerica آمريكا

نوروز و شعر فارسی در خانه های کانادا

در گفتگو با هارون راعون و نیلوفر ظهوری راعون زوج شاعر

هارون راعون و نیلوفر ظهوری راعون زوج شاعر مشهوری اند که در کانادا زندگی می کنند. علاوه برآفرینش های ادبی فردی، این زوج در راه اندازی همایش ادبی و ازجمله”کاروان شعر” فارسی درکانادا که به تازه‌گی صد و بیست و هفتمین همایش خود را با موضوع ویژۀ هشت مارچ، روزجهانی زن برگزار کرد، نقش و سهم بنیادین دارند. آقای راعون در ترانه سرایی و تصنیف سازی نیز کارهای برجسته ای دارد و از جمله استاد وحید قاسمی آهنگساز برجستۀ افغانستان روی ترانه های او آهنگ ساخته اند. هله نوروز آمد، جشن نوروزی ما شاد و دل افروز آمد، یکی از ترانه های اوست. در این گفتگو پرسش های مشترکی را مطرح کرده ایم.

 هارون راعون:سپاس از محبت تان که درین ویژه نامه ی نوروزی، به یاد ما افتادید. نوروز، بهار و سال نو آفتابی را به همه عزیزان و آن هایی که این ویژه نامه را می خوانند خجسته باد می گویم.


    با سپاس از شما، نخسیتن نوروزی را که به یاد می آورید؟

 هارون راعون: این بر می گردد به دوران کودکی من؛ حس عجیب مستی، بی صبری برای صبح و هفت میوه ای که یکی دوشب پیش با آب دهانم چه ها که نکرده بود و باید در صبح نوروز افتتاح می شد؛ انتظار قدم های مهمانانی که هرگز پیش از آمدن تیلفون نمی کردند و با انگیزه ی سبز صمیمیت، زنگ دروازه را بی خبر فشار می دادند و طراوتِ باهم بودن را در خرسندی و جشن ها، هموار می نمودند؛ دوره هایی که گوش های ما چندان صدا های بی رحم باروت را تجربه نکرده بودند و دلهره های انفجار در برگۀ ذهن ما ثبت نشده بود و هزاران حس زیبای دیگر

نیلوفر راعون: نخستین نوروزی که با تمام گوشه ها و خوشه‌هایش در خاطرم سبز مانده، عطر سمنک و هفت میوه را به مشامم می رساند. با پیراهن سرخی/قرمزی که مادرم دوخته بود، دست در دست پدر و مادر، به تماشای طراوت بهار و رقص لاله ها به باغ بالا رفته بودیم و من سرشار از سرگرمی های کودکانه با نوروز هم رنگ شدم.

تفاوت ها در چیست از کابل و افغانستان تا کانادا، کشوری که اکنون زندگی می کنید؟

نیلوفر راعون: تفاوت های بارزی وجود دارند، نوروز در وطن، آغاز سال نو و بهار نو است. تعطیلات و جشن های عمومی مردم را لبریز از شور و شوق می سازد، اما در کانادا گاهی برف می بارد و اگر روز کاری باشد با فرستادن پیام ها به دوستان و بستگان بسنده می کنیم و با جشن کوچک خانوادگی نوروز را گرامی می داریم.

 هارون راعون: تفاوت ها را از دو زاویه می شود بررسی کرد، جامعه ای که در آن زندگی می کنیم، نوروز را جشن نمی گیرند، یعنی آن گونه که در کشور رخصتی عمومی داریم، این جا از آن بی بهره ایم. اگر روز کاری‌ای باشد، باید کار برویم و آن حس شیرینی که در وطن داشتیم یا در کشور تاجیکستان در هنگام اقامت مان آن جا برگزار می گردید را، این جا تجربه نمی کنیم. اما در بین خود ما، خانواده و دوستان، کوشش می کنیم تا لحظه های خورسندی را در فرصت های به دست آورده جشن بسازیم و زمینۀ لبخند و مستی را به یک بهانه ترتیب کنیم.

جامعۀ افغانستان و در مجموع فارسی زبان های مقیم کانادا روابط فرهنگی و اجتماعی دارند و آیا نوروز را مشترک جشن می گیرند؟

 هارون راعون: بلی، خوشبختانه مردمان کشور ما و عزیزان ایرانی در این جا، به این جشن جمشیدی ارزش ویژه قایل اند و به گونه‌های مختلف جشن می گیرند، البته تا هنوز شاهد یکجا جشن گیری به معنی ایجاد برنامه های مشترک نبوده ام، اما حتماً جشن می گیرند؛ چون امکانات و تعداد عزیزان ایرانی بیشتر اند. بازار های نوروزی ایجاد می کنند و حال و هوای نوروز را در منطقه هایی که قبلاً برگزیده اند و با دولت نیز هماهنگی کرده‌اند، بازسازی می نمایند و نوستالژی نوروز را تا حدی پوشش می دهند. نهادهای فرهنگی ما نیز برنامه‌هایی برگزار می نمایند و کنسرت های هنرمندان راه اندازی می شود؛ خلاصه به هر ترتیب و ترکیبی به پیشواز نوروز می روند.

زندگی مشترک دو شاعر، زندگی متفاوتی باید باشد؛ شاید قرار گرفتن دو شاعر زیر یک سقف دشوار باشد، و یا مزیت های خود را دارد! این زندگی چگونه است؟

به نظر من، سالم بودن روابط درونی، خانواده را دو طرفی که هم هنر یا هم پیشه یا هم ذوق باشند صدمه نمی زنند، این به خصلت و ذهنیت یا تعریفی که هرکس به خود از زندگی مشترک دارد و جو و فضایی که در آن بزرگ شده است وابسته می باشد؛ اما هم اندیشه بودن نقش دارد.

البته باید بگویم که هنر مشترک داشتن، دو فضیلت دارد، یکی این که فرصت های باهم بودن را با هنری که هر دو طرف دارند، زیبا و شیرین می سازد و دو دیگر که دوستان هنرمند شان نیز مشترک می باشند. مثلاً ما بیشتر لحظه های سپیدمان را یا با خوانش شعر و شنیدن موسیقی رنگ آمیزی می کنیم، یا با دوستان مشترک مان سپری می کنیم.

نیلوفر راعون: ارزش های مشترک و دوستان مشترک، درک و ایجاد فضای سرایش برای یکدیگر، داشتن هنر و علایق مشترک، زندگی را زیباتر می سازد. خلوت های شاعرانه هم به زیبایی زندگی می افزاید؛ گاهی برای هم شعر می سراییم و گاهی در بررسی یا باز کردن معانی سروده ها بی اتفاق می شویم و نظر همدیگر را نمی پذیریم و بحث می کنیم.

البته‌ بزرگ شدن در بستر خانواده هایی که به قلم و کتاب و شعر بها داده اند، نیز سبب می شود زندگی را با شعر و شیرینی و آرامش نفس بکشیم.

شما از شاعرانی هستید که رابطۀ زیادی با موسیقی دارید و بسیاری از شعرهای شما را آهنگسازان برجسته از جمله استاد وحید قاسمی آهنگ ساخته اند و بسیاری از آوازخوانان نیز خوانده اند، آیا این اقبال مخصوص است، منظورم این است که چرا ترانه سرایان و تصنیف سازان بیشتری نداریم؟ مسئله درکجاست؟!

مسئلۀ نداشتن ترانه سرایانِ بیشتر، دو جنبه دارد، نخست: ترانه سرایی را در ادبیات ما تا حدی به چشم کم می‌نگرند؛ نه تنها در کشور ما که در ایران نیز چنین بوده است. دوم مصداق: وقتی ایرج میرزا بالای عارف قزوینی قهر است و در همان طنزنامۀ برهنۀ “عارف نامه” اش او را طعنه می زند، می سراید که:

تو شاعر نیستی، تصنیف سازی

و دیگر: از دوستی شنیده بودم که گویا مهدی اخوان ثالث، قهر شده بوده که کسی سروده اش را در قالب آهنگ خوانده.

یعنی، تا حدی نگرش از بالا به پایین به سمت ترانه سرایی وجود دارد.

دلیل دوم: آهنگ ساز ها به دو شیوه برای آهنگ های شان تصنیف تهیه می کنند؛ یکی سروده ها را می گیرند و بالای آن ها آهنگ می ریزند که کار شاعر کاملاً ساده است، چون قبلاً شعر سروده شده. دوم، اکثراً آهنگسازان، آهنگ را پیشتر می سازند و برای شاعر می دهند تا در قالب آن آهنگ تصنیف بسراید. این جاست که کار به شاعرانی که بر وزن شعر تسلط کامل نداشته باشند، دشوار می گردد و از خیر آن می گذرند.

هارون راعون را چه زمانی به عنوان شاعر می بینید و چه زمانی به عنوان همسر؟

نیلوفر راعون: از نظر من، شاعران دو گونه اند: یکی شاعرانی که وقتی شعر به سراغ شان می آید، می سرایند و شاعر اند؛ دو دیگر شاعرانی که همیشه و در هر حال شاعر اند. من هارون را در هر لحظۀ زندگی شاعر یافته ام، اما بیشتر زمانی که عاطفی می شود و چشم هایش شعر تر می سرایند و با مهارت مردانه می خواهد در کتمانش هنرپیشه شود.

سقوط افغانستان و روی کار آمدن طالبان را احتمالاً شما از بیرون کشور شاهد بودید، چه حسی داشتید روزی که سقوط قطعی شد و همان روز چگونه گذشت؟

 هارون راعون: به این پرسش باید پاسخ مشترک بدهیم، چون همان روز با خانواده در یکی از پارک ها جمع شده بودیم. هرچند زمینه ها برای سقوط، قبلاً ترس ما را تلطیف کرده بود. واگذاری بعضی از ولایات به طالبان توسط اشرف غنی و باندش، نشان می داد که صحنۀ آرامش پیش از طوفان را زیبا طراحی نموده اند. با آن هم وقتی دقیقاً آگاه شدیم، حسی که از درون آدم را می خورد، یا جگر آدم را با انبر می کشد یا … نمی دانم، بعضی حس ها هستند که نمی شود آن ها را در ظرف واژه ها ریخت؛ خلاصه یک حسی که فکر می کنی تمام ارزش ها مثل ستاره هایی از آسمان سقوط می کنند یا ناپدید می شوند و تو هیچ کاری انجام داده نمی توانی به جز خود را خوردن و گریه کردن

نیلوفر راعون: هر چند سقوط پی در پی ولایات این را می رساند که کابل هم به سیاه اندیشان سپرده می شود؛ لحظه به لحظه پی گیر اخبار بودم و امیدوار بر این که، تسلیم دهی مرکز به این زودی ها حادث نخواهد شد. یادم است، به دعوت دوستان که قبلاً برنامه را تدارک دیده بودند به پارک رفته بودیم، البته با پریشانی و کرختی که بر ما مستولی شده بود. در فیس بوک خواندم که طالبان به پل چرخی رسیده اند و دروازه های زندان را باز نموده اند، حس کردم همه اشیای دور و برم وارونه شده اند.

پس از صحبت های تلفونی پیهم با نزدیکان و دوستان و آگاه شدن از حالت مردم و به تعقیب آن فاجعۀ میدان‌هوایی/ فرودگاه با ضجه ها و ناله های هموطنان مظلوم؛ وضعیت سیاهی که بر بانوان سرزمین چیره گردید و درد هایی که تا اکنون امتداد دارند روح و روانم را سوهان می کند.

نوروز امسال در خانۀ تان جشن گرفته می شود؟

 هارون راعون : نوروز برای ما تنها جشن نیست، نوروز را بخواهید یا نخواهید، خودش خود را جشن می گیرد، از طریق زمین، سبزه، درخت، فضا و تغییر هوا؛ اما نوروز برای ما پُلی‌ست که ما را با گذشتۀ ما و هویت ما وصل می‌کند. نوروز بیشتر از یک جشن و عید است. چه بسا که کشور ما جایگاه زایش نوروز بوده است.

در این چند سال آخر که آهنگ”هله نوروز آمد”را تکمیل و تقدیم مردم نموده بودیم، نوروز با این آهنگ در خانۀ ما سر می زند.

نیلوفر راعون: در خانه همیشه نوروز را جشن می گیریم. با چیدن سفرۀ هفت سین و شربت هفت میوه، لاله و لبخند، می خواهم در زمستان سپید و سرد کانادا، بهار سبز و گرم وطن را به خانه بیاوریم. با جشن کوچک خانوادگی چراغ نوروز را روشن نگه می داریم. نوروز جشن نیاکان است و این نوستالژی سپید را با طراوت سمنک سبز می سازیم. من این جشن را دوست دارم.

از کارهای تازۀ تان بگویید:

هارون راعون: کارهای سرایشی و ایجادی گاه،گاه تولد می شوند، اما کارهای فرهنگی ما در چوکات”کاروان شعر” پیوسته ادامه دارد. همین چند روز پیش به خاطر نکوداشت از جایگاه بانوان، برنامه ای داشتیم زیر عنوان “پرواز نسترن ها” در تاج بنکویت هال شهر تورنتو که فرهنگیان دور هم جمع شده بودند و از استقبال گرم عزیزان بهره‌مند گردید. در ماه های آینده نیز برنامه هایی روی دست داریم که با گردانندگان کاروان شعر یکجا برگزار خواهیم نمود.

نیلوفر راعون: جسته و گریخته سرایش به سراغم میاید و مرا در خود می پیچد، ولی برنامه های فرهنگی و روشنگری ما از طریق « کاروان شعر» منظم و پیوسته ادامه دارد.

دورنمای تان برای زندگی مردم افغانستان و به ویژه زنان چیست؟

 نیلوفر راعون: هر رستاخیز، هر پیکار وقتی با هدف، همت و پشتکار عجین باشد، حتماً به نتیجه می رسد. من باور دارم، این شعله های پراکنده روزی به آتشی عظیم مبدل خواهد شد و سرنوشت تمام خس و خاشاک هرزۀ این باغ را خواهد سوخت. بانوان سرزمین ما به  این باور رسیده اند که حق را باید گرفت نه انتظار داشت تا هدیه داده شود. خروشی که در ایمان و شهامت بانوان سرزمین ما موج می زند، کشتی امید شان تا ساحل آرزو ها خواهد رسید.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا