عصیان زنانه قرن به زبان فارسی
به بهانه ششم دی/ جدی سالروز خاموشی فروغ فرخزاد
عصیان زنانه قرن به زبان فارسی
نیم قرنی از خاموشی فروغ فرخزاد شاعرعصیان گر، نوگرا وماندگار زبان فارسی می گذرد، این خاموشی اما هیچگاه نه تنها به فراموشی نرسیده که هر روز تقدیر اجتماعی این سرزمین به گونه ای است که عصیان فروغ، زنانگی شعر او و نو آوری او درشعر وزبان فارسی بیشتر برجسته وبارز به نظر می آید.او نماد عصیان زنانه در شعر فارسی ودرقرن حاضر بود.
فروغ فرخزاد که هم عصر شاملو واخوان وسپهری وشاعران بزرگ زمانه ی خود بود، در زبان وفرم ومحتوا رد پای ماندگار از خود به یادگار گذاشت وبه ویژه در دایره تکرار خفقان تاریخی برای زنان این سرزمین ها ، صدای او تنها صدایی بود که بلند شد، شنیده شد وماندگار شد. هیچ زنی وهیچ شاعری در طول هزاره ی درخشان شعر فارسی به پیمانه فروغ از تابوها وقاعده ها وقرارد های مرسوم زمانه ی خود عبور نکرده وصدایی نو بلند نکرد ه است. صدایی که به لحاظ زیبایی شناسی وبیان حجمی وسیعی ودرونی شده انسان وبه ویژه زن در نوع خود شبیه ومانندی نداشته است. فروغ فرخزاد در میان کشورهای فارسی زبان از زادگاه خود ایران تا افغانستان تاجکستان شهرت ، محبوبیت واعتبار فراوانی برخوردار است وبسیاری از آهنگسازان مشهور ازجمله در افغانستان روی شعرهای او آهنگ ساخته اند وازجمله آواز خوان ماندگار تاریخ موسیقی افغانستان احمد ظاهر شعرهای اورا در چندین آهنگ خوانده اند.
بادمارا خواهد برد
در شب کوچک من، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهٔ ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
در شب اکنون چیزی میگذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظهٔ باریدن را گوئی منتظرند
لحظهای
و پس از آن، هیچ.
پشت این پنجره شب دارد میلرزد
و زمین دارد
باز میماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و تست
ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطرهای سوزان، در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازشهای لبهای عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد