در آستانۀ جشن باستانی نوروز مروری بر وقایع و روی دادهای کشورهایی که در آن نوروز به عنوان جشن رسمی آغاز سال گرامی داشته می شود، در می یابیم که سفرههای مردم این کشورها که سفره شادی نبود. هفت سین ایران و هفتمیوۀ افغانستان دست کم در این دو کشور همزبان و هم فرهنگ، درآستانۀ این جشن مهم ملی و مردمی، به شادی و کامیبابی آراسته نیست.
ایران در یک سال گذشته به علاوه دیگر چالشها با مرگ مهسا امینی دختر جوانی که مرگش سرآغاز تظاهرات گسترده ای در این کشور بود، وارد مرحلۀ جدیدی از چالش هایی شد که هر کدام بخشی از زندگی مردم این کشور را تحت تاثیر قرار داد و به تبع واکنشهای جهانی و پیامدهای وضعیت داخلی ایران باعث بروز و گسترده تر شدن دامنۀ تحریم و فشارهای بین المللی شد. امری که به هر روی پیش از هر کسی دیگر برسفرۀ مردم عادی چه از نظر مادی و اقتصادی و چه از نظر معنوی تاثیرات ویرانگری برجای گذاشت.
درآن طرف دیگر در افغانستان در یکسال گذشته گروهی برکشور حاکم شدند که نه تنها نوروز را منع قرار داده اند که هر چه که نمادی از زندگی است، ممنوع شده است.
در یک سال گذشته در افغانستان نیز با تسلط طالبان نه تنها شیرازۀ جامعه، دولت، اقتصاد و کلیت کشور فروپاشیده که حتا اقشار وسیعی از مردم حق مدنی و سیاسی و ملی خود را در زندگی از دست داده اند.
زنان افغانستان، همانند زنان ایران بخشی از مهمی از جنبش عدالت خواهی در این کشور بودند. زنانی که در افغانستان از حق تحصیل در تمام سطوح، حق کار در تمامی سطوح، حق حضور و حتا حمام عمومی و آرایشگاه ممنوع شده اند.
درکشورهای دیگری که نوروز در آن جشن گرفته می شود، نیز چالش های دیگرگونه ای وجود دارد. نوروز نماد فرهنگی و تمدنی مردمانی است که از یک پیشینۀ درخشان تاریخی در تمامی عرصه برخوردار بوده اند، پیشینه ای که از سیاست و دولت داری تا اقتصاد و جامعه و فرهنگ را در بر میگیرد. پیشینه ای که با عث شده است تا تمدنی بسیار باشکوه و تاریخی در این منطقه از جهان شکل بگیرد و تا به امروز دوام بیاورد، دوامی هر چند در قرون و دهه های متأخر توام با شکست و ناکامی، شکستی که ورود سیاست، قدرت و حکومت داری در تمامی ابعاد آن میتوانست آن را به کامیابی و درخشش و پایداری این مدنیت در جهان امروز و قرن بیست و یکم تبدیل کند.کشورهای اکنون مجزایی که هرکدام بخشی از این میراث عظیم تمدنی را دارا هستند، چه در مسایل داخلی و منطقه ای و جهانی و چه در روابط میان خود دچار چالش های گسترده ای هستند.
چالش هایی که میتوانست با این اشتراکات و یگانگی تمدنی، فرهنگی و تاریخی بستر مناسبی برای توسعۀ هرکدام از این کشورها و برای همۀ این کشورها به عنوان دارندۀ یک مدنیت عظیم تاریخی به همراه داشته باشد.
نوروز همان گونه که از پیشینۀ آن پیداست، جشنی برای پیوند انسان ها با یک دیگر و پیوند انسان و طبعیت است. پیوندی برای انسان ها فارغ از هرگونه قومیت و زبان و هویتی جداگانه ای، چنانچه هم اکنون در میان ملت ها و اقوام مختلفی و با هویت های جداگانه این جشن باستانی جشن گرفته می شود. جشنی که می تواند پیوند دهنده، کمک کننده برای صلح میان جوامع، دولت ها، ملت ها و کشورها فارغ از مذهب و قومیت و مسایلی از این دست باشد.
جشنی که میتواند به عنوان نماد برجستۀ فرهنگی و تمدنی این گسترده عظیم در آسیا میان خود پیوند ایجاد کند و با دیگر ملل و کشورها و جوامع و انسان ها پل پیوند ایجاد کند و برای بهبود وضعیت انسان تلاش کند. دعایی که معمولا به هنگام تحویل سال خوانده می شود، درخواست دگر شدن و تحول است.
استدعا و آرزویی است که توسط هر برگزار کنندۀ نوروز در شخصی ترین و عاطفی ترین لحظات به زبان می آید و در آن برای سال نو، طلب تحول و دگرگونی و دگر شوندهگی و تازهگی می شود. این تحول و تغییر چه در بعد فردی و شخصی و چه برای جمع می تواند در جهان امروز، زمینه گذر از دگم اندیشی و جزم انگاری را به همراه داشته باشد و رویکرد به جامعه، سیاست و مردم و تاریخ و فرهنگ را تغییر بدهد.
بازبینی، اصلاح و تغییری که در حول حالنا الااحسن الحال بیان می شود، ضروری ترین دعای مردمانی است که در این حوزه زیست دارند، به ویژه برای سیاست مداران و اهل قدرت این تغییر رویکرد نسبت به مردم و جهان امروز است که وضعیت نامساعد این حوزه را بهبود می بخشد. با تغییر این رویکرد است که می توان: بوی بهبود از اوضاع جهان شنید. مردمان این حوزه در حال حاضر چنین درخواستی و استدعایی را برای خود و اهل قدرت و سیاست و کیاست کشورهای خود دارند تا به سوی خرد جمعی و منافع جمعی حرکت کنند و بتوانند به جای تحکم و تسلط محض و اتکای بر قدرت و سیاست، سفرههای مردمان این کشورها را به اندکی نان و آرامش برسانند. سفرههای که سین سیاست آن را تهی از شادی و نان و رونق کرده است.