ٍ
سیاست

برعکس خواستهء لابی گران طالبان در اسلو ایستاده گی کردم

هدی خاموش با آغاز اعتراضات گستردهء زنان افغانستان درکابل به دلیل نقشی که دراین جنبش داشت،مشهورشد. او متولد 1995 در اصفهان ایران است ودانش آموختهء ادبیات فارسی دردانشگاه کابل. او به نماینده گی از زنان افغانستان در نشست اسلو در نروژ شرکت کرد،دراین گفتگو از تجربهء او در مقاومت علیه طالبان ، نشست اسلو حواشی آن پرسیده ایم.

چی وقت متوجه شدید که افعانستان به دست طالبان سقوط می کند؟!

تا زمانی که ولایت ها یک به یک به دست طالبان افتاد فکر این را نمی کردم که طالب بتواند دوباره برگردد،اما زمانی که مزار شریف را تصرف کردند، یعنی بگونه ای سیاست مدار های پوشالی آن را فروختند، دیگر اعتماد ما شکست . آن زمان ورود آنها به کابل ساده بود، چون تمام مناطق متصل شده به کابل را تحت تصرف داشتند. این یک دروغ فریبکارانه بود که اشرف غنی و دار دسته اش برای اذهان عامه میدادند که “کابل را نمی گیرند.” این معامله در همان نشست دوحه در پشت پرده صورت گرفته بود که حتی من به این نتیجه میرسم که اشتراک کننده ها در آن نشست حتی خبر نداشتند.

شب وروز سقوط کابل کجا بودید وچه می کردید؟!

روزی که طالبان به کابل وارد شدند، من در خانه بودم و آماده رفتن به کار ، ساعتی نگذشته بود که همسرم تماس گرفت وگفت “به خانه بر گرد طالب ها داخل شهر شدند و اکنون دفتر ما وزارت اطلاعات فرهنگ را تصرف کردند.”

هراس عجیبی گرفتم و به شدت می لرزیدم. تجربه های تلخ و داستان های وحشتناکی از سال های نخست حاکمیت شان شنیده بودم. من هم در خانه ماندم و بیرون نشدم اما دلواپس همسرم بودم. او تلفونش خاموش شد و دیگر از دسترس خارج شدیم. تمام پرده ها را کشیدم و دروازه ها را بستم و به آرامی تلویزیون را روشن کرده و آشوب شهر را نگاه می کردم. من در نزدیکی میدان هوایی کابل زندگی می کردم و همه در آنجا در حال فرار بودند. به اندازه ای که چندین شبانه روز مردم درمیدان هوایی کابل خوابیدند و برخی شان بر اثرانفجاذ انتحاری پارچه های تکه تکه شده فرزندان خود را جمع کردند تا زنده بمانند و از دست طالب فرار کنند.

چی گونه ایستاده گی زنان در اوایل تسلط طالبان شکل گرفت؟!

ما زنان در گروهی جمع شدیم و همین گونه نگرانی های خود را می نوشتیم و آنچه را که اتفاق می افتاد اشتراک گذاری می کردیم. طالبان نیز یک به یک ازآنچه راکه مرتبط به زنان بود حذف می کردند. از بستن مکتب تا دروازه های آرایشگاه ،موسسه ها، رستورانت ها و حتی زنانی که به سرعت از اداره های شان منفک می شدند. آن زمان ما به این نتیجه رسیدیم که نشستن راه حل نیست و باید در مقابل حذف شدن مان بی استیم و این تظاهرات از همان جا، با نوشتن قطعنامه ای که خواست ما زنان درآن درج بود، تا ترتیب شعار ها شکل گرفت ومادرسه سپتامبر وارد میدان جنگ با تروریست ها شدیم که در تقابل با کاغذ و قلم بر ما تفنگ کشیدند و شلیک های هوایی کردند تا بتوانند پراکنده مان بسازند.

قصه ی خودتان چطور آغاز شد ودر کابل چه اتفاقاتی برای شما افتاد؟!

اولین حرکت مرا باومند به ایستاده کی و گرفتن حقوق خود کرد و بعد ها  در بیشترین برنامه ها اشتراک کردم و حتی آنها را سازماندهی کردم . بعداز حضور گسترده زنان نیز جنبش زنان عدالتخواه افغانستان را بنیانگذاری کرده و اعلان حضور کردیم که صدها نفر به آن پیوست و ما توانستیم حتی در ولایت برنامه های اعتراضی خود را شکل بدهیم، در پهلوی آن، ما در نشست های پی در پی با سازمان ملل متحد حضور پیدا می کردیم. آخرین نشست ما با سازمان ملل و نماینده نروژ بود، آقایی بود که بعد از ارایه فهرست جنایات و گفت و شنود های ما،پیشنهاد نشست با طالبان را داد و درمورد این که نشست در کجا برگزار می گردد . تاکید او بر کشور های منطقه بود که بسیاری از اشتراک کننده ها آن را پذیرفتند .بعد آنها آدرس های ما راگرفتند . بعد من یکی از اشتراک کننده گان درآن نشست شدم و حالا به این نتیجه میرسم که گرفتاری  تمنا و خواهران اش و سایر دختران ،برنامه سنجیده شده ازپیش واز همان نشست بود .چون نمی خواستندکه کسی از مخالفان شان درآن اشتراک کند .زیرا نایره کوهستانی، مرسل عیار و مدینه دروازی حذف شد و جایگزین آنها کسانی دیگری شدندو شبی که فردای آن به طرف اسلو پرواز داشتیم، به دستگیری دختران کوشیدند تا اینکه حتی به خانه من رسیدند و من با پیامک تمنا  و وقتی که او را دستگیر کردند خانهء خود را ترک کردم.ساعتی نگذشت که به خانه هم حمله کردند و دروازه ها را شکستند.

بعد ازآن شبی که خانه را ترک کردم به سختی و با خسته گی زیاد وپای پیاده، از تلاشی های پی در پی گذشتم و خود را به میدان هوایی رساندم ، بسیار ناوقت شده بود و پرواز درحال انجام بود.زمانی که به اسلو رسیدیم فردای آن روز جلسه ای این میان اشتراک کننده ها شکل گرفت و باید خواست های خود را درج می کردیم تا روز دوم که با طالبان در میز گفتگو هستیم، درمیان بگذاریم.

در نشست اسلو چه حال وهوایی بود وشما چی گفتید؟!

زمانی که نشست صورت گرفت من به صورت واضح ،لابی گران چرب زبان طالبان را دیدم که چگونه زیر ریش آنها را با دست های شان نوازش می کردندو این باعث شد مسیر خود را تغییر بدهم و آنچه را که حقیقت است در تقابل با دروغ های فاحش طالبان ولابی گران شان بیان کنم. طالبانی که در اینجا صورتک جدید و خوش سیمایی به رو کشیده بودند ‌و لابی هایی که ماست مالی می کردند. اولین بیانه ای من در تقابل با آنها افشای دروغ ها و آزادی بی قید و شرط دختران بود.

از زنانی که هنوز در کابل  ایستاده گی می کنند وگزارش هایی از بازداشت وتهدید شان وجود دارد، چه می دانید؟!

متاسفانه در هژده ماه حضور طالبان در کابل، چیزی جز ترد و‌حذف زنان وجود ندارد. اگرچه که افراطیت دینی و پایداری یک حکومت اسلامی همیشه محوریتش ترد زنان و قرار دادن زنان به عنوان وسیلهء تبلیغات بوده است.اکنون نیز طالبان به دو دلیل واضح زنان را از جامعه حذف کرده و یا زندانی می کنند. ۱- با این روش میخواهند از جهان و سازمان ها باج گیری کنند.۲- برای پایداری شان از این روش استفاده می کنند تا وقتی که طالبان زنان را محدود می کنند، در حقیقت به دنیا میفهمانند  که در این حکومت دینی افراط گرایی، جنسیت زدایی حاکم بوده وحاکمیت مردم سالار و زندگی مشارکتی بدون در نظر گرفتن جنسیت درآن جایی ندارد واگر کوتاه پاسخ بدهیم زنان وسیله تبلیغاتی گروهای چون طالبان است در جامعه افراطی است.

امروز زنان زیادی تجربه تلخ زندان، حذف شدن از جامعه، پوشیدن حجاب اجباری را داشتند و در عصر حاضر و تکنالوژی به عصر حجر بر گشتند . امروز صد ها زن در زندان های طالب شکنجه ، تجاوز شده کشته می شوند.از عالیه عزیزی که هژده ماه است در زندان به سر می برد تا شکنجهء دختران معترض مانند تمنا، زهرا محمدی، مرسل و حتی آرزویی که چهره متقلبی را جا گزین کردند و نفر اصلی را کشتند.

چرا جنبش خود جوش وگسترده ی زنان نتوانست همچنان درصحنه حاضر باشد؟!

ما در یک جامعه سنتی و افراطی زندگی می کنیم که حضور زن درآن اهمیتی ندارد و جامعه بر محور مرد سالاری می چرخد. این مساله نیز تاثیر بسیار زیادی در روند این اعتراضات داشت و زنان در یک سال اعتراض توانستند رسمیت این رژیم را متزلزل بسازند، که درمقابل نه تنها شکنجه و زندانی شدند بلکه از طرف مردان جامعه نیز مورد تحقیر و توهین قرار گرفتند. این نوع برخورد مردان درجامعه نه  تنها که مانع حضور زنان شد بلکه مردان دیگر به دختران خود اجازه حضور دراعتراضات را ندادند. تا عزت های تو خالی شان آسیب نبیند.

دورنمای وضعیت کشور ومبارزات زنان را چی می  بینید؟آیا جنبش پرقدرت زنان افغانستان همچنان تغییر آفرین خواهد بود!

اکنون نیز با روشی دیگر ما درجامعه هستیم و با شرایط و محدودیت هایی که وضع شده، برنامه هایی را طرح ریزی و برنامه ریزی کرده ایم. نیز روش مبارزهء ما تغییر کرده است و اکنون جز سرنگونی طالبان خواست دیگری در شعار ها دیده نمی شود.

اکنون یک همبستگی کامل بین زنان بطور خود جوش ایجاد شده که میتوانید به یک انقلاب و یا یک روش گسترده برای خود آگاهی زنان باشد. ما نیز با این روش نو، از پروژه سازی بیرون شده و حقیقت یابی را برای زنان آموزش میدهیم که ریشه آن به خانواده، مکتب، دانشگاه و حتی کشور باز می گردد ،تلاش می کنیم تا جامعه از افراط گرایی و تبعیض جنسی مخصوصا مرد سالاری بیرون شود.

در موضوع بیرون شدن شما از افغانستان حاشیه ها ونقد ونظرهای بسیاری بود،دیدگاه موافق ومخالف، دیدگاه خودتان چیست؟!

من به عنوان یک شهروند حق اساسی خود را انجام دادم و میدهم و اینکه نتوانستم جنایت و ظلم و ستم طالبان  را نادیده بگیرم و در مقابل آنها از آغاز ورود شان ایستاده شدم،کار بسا دشوار است .حضور من در جنبش ها مثل صد ها دختر دیگر، بطور خود جوش بود و توانست امروز تزلزلی در به رسمیت شناختن طالبان به وجود بیاورد و‌جهان متوجه جنایت و خیانت آنها شوداما همیشه نقدو نظر ها در هر صورتی باقی است. آدمی می‌تواند بیاموزد تا به سوی فردای بهتری قدم بر دارد .نه تنها من بلکه جنبش ها باید مورد نقد قرار بگیرند و خلای های رفتاری، حرکات ‌را می شود با نقد حل کرد.

آیا فضای مجازی به فعالیت مدنی وکسانی که دراین راستا تلاش می کنند کمک می کند یا روند فعالیت شان را تضعیف می کند؟ تجربه شما از فضای مجازی چیست؟

آنچه که امروز طالبان را قدرت مند ساخته دنیای مجازی است. رسانه های معتبری که می‌تواند نقش بارزی در توصیف آنها داشته باشد.اما حقیقت درون آنها تو خالی و پوچ  وبی برنامه است. ما در یک سال تجربه کردیم که اساسا هیچ برنامه ای برای مردم افغانستان ندارند.پس می‌توان گفت فعالیت های مجازی تاثیرات مثبت و منفی خود را دارد که می شود به درستی برای انجام آن عمل کرد تا جهان را مطلع ساخت.

چیزی مانده که طالبان برای زنان ممنوع نکرده باشند؟

اکنون که متوجه شویم هیچ چیزی باقی نمانده، آنان از ارزش های انسانی گذشته اند و بی رحمانه مردم را با بر چسپ های بی مورد به گلوله می بندند. این اما به معنی قدرت آنها نیست. این ضعف و ناتوانی و ناپایداری آنها را نشان می‌دهد.آنها نتوانستند در یک سال و نیم سال حتا مشروعیت درونی را کسب کنند و امروز محور تمام کار های شان حذف، انکار، ترد و نادیده گرفتن زنان شده و به شکلی زنان را به عصر حجر برده اند.نقطه اساسی دیگر اینجاست که شرایط وضع شده بر زنان آنها را قوی تر کرده و اکنون مثل سال های گذشته نیستند که بخواهند سکوت کنند.

 

اگر همین لحظه کابل می بودید وآزاد وامن، دقیقا کجا می رفتید؟ چه کسی را می دیدید، چی کاری را انجام میدادید؟

من همیشه در برنامه های ادبی اشتراک می کردم و گاهی کافه های “پل سرخ” میرفتم و‌خودم را میهمان یک کافهء داغ می کردم، زمانی هم که بیرون شدم، گوشهء از دلم آنجا ماند.اگر وطنم آزاد شود،به عنوان اولین نفر وسط کوچه وپس کوچه های پل سرخ خواهم رقصید و پرچم آزادی را در کوه پایه های پنجشیر  وبدخشان بلند خواهم کرد.

نویسنده: هدی خاموش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا