گزارشگر فارسی تایمز از افغانستان مینویسد که چند روز قبل به عنوان یک شخص عادی در شفاخانه ولایتی ولایت غزنی با چندین تن از باشندگان ولایت پکتیکا مصاحبه داشتم. این اشخاص که باشندگان روستای دل منطقه جانی خیل این ولایت بودند از محرومیت فاجعه بار خود و جامعه خود به شدت شکایت می کردند. به گفتهء آنها در سراسر منطقه جانی خیل تنها یک مکتب و یک مرکز صحی فعال است. آنها می گویند که مکتب موجود در این منطقه با کمبود شدید دانش آموز مواجه بوده و هیچ کس حاضر نیست فرزندان خود را به این مکتب روان کند. از سوی دیگر مرکز صحی که در این منطقه است با کمبود شدید پرسونل و دوا مواجه است طوری که نمی تواند حداقل از نیاز های اساسی مردم موجود در این منطقه را رفع کند. بنابر این موارد لازم دانستم که در رابطه به محرومیت فاجعه بار مردم این ولایت و عوامل آن، معلومات بیشتر و مؤثق تر جمع آوری نمایم. بعد از جستجو های زیاد توانستم با یکی از کارمندان اداره صندوق حمایت اطفال سازمان ملل متحد (یونیسف) ملاقات نمایم. او که از نزدیک وضعیت زندگی مردم منطقه های مختلف ولایت پکتیکا را مشاهده نموده بود، چنین میگوید: “اکثریت مطلق مردم که در روستا های ولایت پکتیکا زندگی می کنند فقیر اند. مردم این روستا ها اکثرا مالداری می کنند و اندکی هم به کشاورزی مشغول اند. فرآورده های کشاورزی آنها به علت کمبود آب به شدت اندک بوده و کار روی زمین های کشاورزی برای آنها زیانبار می باشد. بنابر این علت آهسته آهسته آنها از کشاورزی صرف نظر نموده و زمین های زراعتی موجود در آن مناطق به صحرا تبدیل شده است. کودکان در آن مناطق با کلمه مکتب، درس و دانش کاملا بیگانه اند. و هیچ چیز در رابطه به این موارد نمی دانند. در روستا های که بیش از دوصد خانوده زندگی می کنند حتی یک شخص با حدأقل سواد پیدا نمی شود. در سرتاسر یک منطقه ولایت پکتیکا که از لحاظ نفوس و جغرافیا هم طراز اکثریت منطقه های افغانستان است تنها یک یا حتی هیچ مرکز صحی با حدأقل امکانات وجود ندارد. تنها منابع معیشتی این مردم مالداری است و تمام اعضای خانواده های مالدار در آنجا تمام عمر خود را در خدمت مواشی خود صرف میکنند.”
با در نظر داشت شواهد که از فعالیت ها و طرز فکر این مردم استنباط نمودم، دیده می شود که بزرگترین عامل که در طول بیست سال توسعه نسبی در افغانستان این ولایت را همچنان در قعر محرومیت نگهداشته است سیاست های افراطگرایانه تالبانی و تالبانیست است. این مردم با تکیه بر اسلام رادیکال که محصول مدارس حقانیه و دیوبندی آن طرف دیورند است تمام فرصت های که در دسترس داشتند بر خود حرام اعلام نمودند. در طول بیست سال گذشته که اوج واریزی کمک های جامعه جهانی به افغانستان بود، و اکثریت مناظق محروم در افغانستان از لحاظ دسترسی به آموزش، خدمات صحی و زیربنا های اقتصادی حدأقل به توسعه نسبی دست یافتند. اما روستا های این ولایت یکی از جولان گاه های امن برای تالبان بود. در طول این بیست سال هیچ موسسه انکشافی دولتی و بین المللی قادر به عرضه خدمات در این ولایت نبوده و حتی تطبیق واکسین پولیو در این ولایت حرام پنداشته میشد. هیچ مکتب اجازه گشایش یافتن را در این مناطق نیافته، هیچ دختری یا پسری اجازه آموزش را نیافته و بلاخره هیچ خانواده به حدأقل رفاه دست نیافته است. اکنون نیز که قدرت در دست تالبان است مردم این ولایت همچنان در آتش محرومیت میسوزند.