ٍ
جامعه

تنها براساس فرمان اولیه طالبان پنج میلیون دختر از رفتن به مکتب منع شدند

محمد میرویس بلخی وزیر پیشین معارف افغانستان

اشاره: محمد میرویس بلخی دکترای خودرا در رشته روابط بین الملل از دانشگاه جواهر لعل نهرو در هندوستان گرفت در برگشت به افغانستان به حیث استاد دانشگاه آمریکایی AUAF  وهمچنان دیپلومات وزارت امورخارجه ایفای وظیفه کرد. آخرین وظیفه رسمی او وزیر معارف( آموزش وپروش ) افغانستان  بود. او هم اکنون به حیث استاد میهمان در دانشگاه جورج تون در واشنگتن دی سی به سر می برد. از او مقالات وآثار متعددی منتشرشده است. دراین گفتگو وضعیت مدارش ومکاتب افغانستان پس از تسلط طالبان به بحث گرفته شده است. /فارسی تایمز

“من راهحلی را به سفرای کشورهای غربی و سازمان ملل متحد بارها مطرح کرده ام. پیشنهاد من این بود که یک کنسرسیوم از کشورهای حامی تعلیم و تربیت در افغانستان ایجاد گردد. نهادهای بین المللی چون کمیته سویدن، بنیاد آغاخان و امثال اینها مدیریت مشترک کمکهای تعلیمی را بعهده بگیرند و از طریق شوراهای قریه به تطبیق آن تلاش کنند. این طرح جزییات زیاد دارد”

با سپاس از اینکه وقت خودرا در اختیار ما قرار دادید، منحیث وزیر معارف افغانستان چه جایگاهی برای سطح آموزشی درکشور پیش از سقوط در نظر داشتید، بدان معنا که وضعیت درآن زمان از چه قرار بود؟

 با تشکر از شما و ضمن سلام بر خوانندگان شما. معارف افغانستان در سال‌های که من بودم، از کمیت محوری به سوی کیفیت محوری در حرکت افتاد. شما در جریان هستید که من در سال ۱۳۹۸ هجری طرح دهه معارف را ریختم. در حدود هزار و سه صد نفر از اهل معارف، همکاران داخلی و بین‌المللی معارف، بخش خصوصی تعلیم و تربیت و همچنان نهادهای غیردولتی برای یک هفته در کابل جمع شدیم. پیام من برای ایشان این بود که زمان اصلاحات بنیادین نظام تعلیم و تربیت در کشور فرا رسیده است. تعلیم و تربیت افغانستان از فلسفه تعلیمی تا ساختار وزارت معارف، کیفیت نصاب تعلیمی، محیط مکتب، مکا نیزم های استخدام معلمین مسلکی و آموزش و ارتقای معلمین برحال، ایجاد رابطه میان معلمان و والدین و در نهایت تعریف جدید از مدیریت تعلیمی، هم باید از نو نگریسته شود. در یک کلام، روی سخن من متوجه این موضوع بود که ما می‌بایست از کمیت محوری که از سال ۲۰۰۱ میلادی آغاز یافته بود، به سوی تعلیم و تربیت کیفی روان شویم. در آن زمان، تازه ما وارد مرحله کیفی‌سازی تعلیم و تربیت بودیم.

 ارقام کلی حضور دانش آموزان ومتعلمان وهمچنان معلمان با تفکیک دختر وپسر پیش از سقوط چی بود؟

 برای پاسخ کوتاه شما، در نظام تعلیمی و تربیتی افغانستان در سال ۱۴۰۰ هجری، به تعداد ۲۳۳۵۱۵  معلم در مکاتب در سراسر افغانستان خدمت می‌کردند که از این تعداد ۱۴۷۱۸۷ تن آن معلمان مرد و ۸۶۳۲۸ تن آن معلمان زن بودند. یعنی در حدود ۳۷ درصد این معلمان را زنان تشکیل می‌دادند. همچنان آمار مجموع دانش‌آموزان در مکاتب، مدارس و تربیت‌های معلم، مکاتب خصوصی در حدود ۱۰۰۱۷۰۰۰ بود که از این جمله ۶۲۰۱۰۰۰ تن آن پسر و ۳۸۱۶۰۰ تن آن دختر بود. یعنی با تناسب ۶۰ درصد شاگران پسر و ۴۰ درصد شاگردان دختر. در میان این آمار، بین ۴۰ تا ۴۵ درصد دختران در صنوف ابتداییه اول تا ششم حضور داشتند و ۵۵ تا ۶۰ درصد آن در دوره متوسطه و لیسه یعنی صنوف هفتم تا دوازدهم حضور داشتند.

این ارقام براساس گزارش سالانه ریاست‌های ۳۴گانه به اضافه ریاست معارف شهر کابل از شاگران و معلمان موجود مکاتب بود. که در خلای آن ترک مکتب و وظیفه باتوجه به شرایط نابسامان به خصوص شرایط جنگی در نوسان بود.

اما برای وضاحب بیشتر برای آینده، باید گفت که ارقام خود از مشکلات جدی نظام تعلیمی افغانستان بود. چنانچه در تمام نظام حکومت افغانستان یک اداره معیاری احصاییه وجود نداشت تا آمارهای دقیقی از نفوس گرفته تا تعداد معلمان، شاگردان و غیره ارایه کند. در وزارت معارف همچنان این یک مشکل جدی بود. به خصوص با آمدن من به معارف، متوجه شدم که جامعه جهانی و شرکای بین المللی تعلیم و تربیت و در عین حال مردم افغانستان آمارهای دقیق از معارف می‌خواهند. چون قصه مکتب و معلم خیالی تبدیل به یک ضرب المثل شده بود. بنابراین، تعیین آمارهای دقیق و نزدیک به صحت را در دستور کار خود قرار دادم. باور من این بود که اینگونه معارف دوباره اعاده حیثیت می‌کند و در مورد اعتماد مردم افغانستان و جامعه بین المللی می‌شود. دو رویکرد راه روی دست گرفتیم، یکی، یک‌دست‌سازی سیستم سه گانه معاشات، تشکیل و سیستم مدیریت معلومات MIS که هرکدام به صورت جداگانه کار می‌کرد. دوم، مسولیت صحت آمار ولایتی از تشکیل، معلم، شاگرد و مکتب را به دوش رییس ولایتی معارف و شورای ولایتی سپردیم تا از این طریق مطمن شویم که آنچه به کابل به عنوان گزارش می‌آید صحتش بیشتر است. کارهایی را که آغاز کرده بودیم در دوره من ناتمام ماند و از ادامه آن در دوره بعدی در جریان نیستم.

 وقتی حالا مکتب به روی دختران بالای صنف ششم بسته شده، چه میزان از دختران افغانستان به صورت یک آمار کلی از درس ومکتب باز مانده اند؟

 براساس آماری در پاسخ به سوال قبلی شما ارایه کردم،  در حدود ۲۳۵۰۰۰۰ تن دختر از رفتن به مکتب محروم شده اند. در عین حال، در حدود ۳.۷ میلیون طفل بیرون از مکتب را ما آمارگیری کرده بودیم که از این میان همچنان در حدود ۶۸ درصد آن را دختران تشکیل می‌داد. مجموعه این آمار می‌شود در حدود کمتر از ۵ میلیون دختر در افغانستان از ادامه درس محروم گشته اند. البته آمار دانشجویان دختر در دوره دانشگاه نیز به این اضافه شد.

 درعین حال شمار معلمان خانم نیز به شدت کاهش یافته باشد؟

پاسخ: بلی متأسفانه روند کاهش حضور معلمین زن به خصوص معلمان مسلکی زن در افغانستان یک مشکل جدی است که با آمدن طالبان دامن‌گیر معارف کشور شده است. اکثر معلمان در افغانستان با مشکلات جدی فقر مواجه بوده اند. به خصوص تعداد زیاد معلمان زن تنها نان‌آور خانواده خود هستند. با محرومیت آنان از مکتب و عدم پرداخت معاشات آن‌ها در ما‌های اول آمدن طالبان، باعث شد یک تعداد قابل توجه ترک وظیفه کنند. بعضی آن‌ها به کارهای شاقه دست‌فروشی وغیره برای امرار معاش پرداختند. تعدادشان همچنان با این تحلیل که شرایط اجتماعی بر زنان با آمدن طالبان سخت شده و به بهانه‌های مختلف از بیرون شدن از منزل محروم گشته‌اند، دیگر به مکتب نرفتند.

در کنار این‌ها، عدم استخدام معلمین زن در بدنه وزارت معارف افغانستان به صورت طبیعی حضور زنان در این سکتور را کاهش می‌دهد چون سالانه یک درصدی معلمان به سبب مرگ طبیعی، مریضی‌های شدید العلاج، بی-جاشدن، و دیگر دلایل ترک وظیفه می‌کنند که در این میان معلمان زن همچنان هستند. ما برای جبران این کاهش سیاست مشخص داشتیم. در کنار معلمان قراردادی که سالانه براساس نیاز و به صورت موقت معلمان زن استخدام می کردیم، همچنان در آزمون سرتاسری استخدام معلمین، ۵۰ درصد را برای معلمان زن اختصاص داده بودیم. در عین حال از طریق نهادهای بین المللی در حدود ۷ هزار معلمین زن در مکاتب دخترانه استخدام کرده بودیم. تمام معلمین قرادادی خانه نشین شده‌اند.

 انقطاع تحصیلی در دوره قبلی ط نیز مخصوصا برای دختران به وجود آمد وپس ازسقوط ط بخشی از مشکلات خانواده ها ومعارف تنظیم این وضعیت بود، به نظر شما این انقطاع تحصیلی چه پیامد هایی دارد؟

 بگذارید با این سخن برای شما پاسخ بدهم که وضعیت افغانستان یک دهه بعد به احتمال قوی چنین نخواهد ماند. شرایط تغییر خواهد کرد. جنگ و تروریسم نابود خواهد شد. اما بحرانی که از تعطیلی دروازه‌های مکاتب و دانشگاه بروی دختران از یک طرف و وضع محدودیت آموزش و آموزش عالی برای پسران، افغانستان را دامن‌گیر خواهد کرد، سال‌ها به مردم و سرزمین ما آسیب خواهد رساند.

در این شب و روز وضعیتی در جریان است که قابلیت‌های اجتماعی، مهارتی و مسلکی نسل جدید افغانستان را به شدت کاهش می‌دهد. حال شما فکر کنید، فردا یک نسل در جامعه افغانستان وارد زندگی می‌شوند که از هیچکدام قابلیت‌ها و ظرفیت‌ها برخوردار نباشند. این خود باعث افزایش انسان‌های باردوش در جامعه شده و منجر به افزایش شکاف‌های اجتماعی، افزایش عقده، بی‌کاری، اعتیاد، بازتولید افراطیت و تروریسم و غیره می‌شود. در نتیجه تمام زیربناهای فرهنگی، ارزشی و اجتماعی افغانستان فرو می‌ریزد.  دولت شکننده و جامعه شکننده همزمان خواهیم داشت که آینده آن تا جای که فکر ما نمی‌رسد ما را صدمه می‌زند.

 به نظر شما فضای عمومی درجهت بازگشایی مکاتب در داخل افغانستان ونگاه جامعه جهانی وبه ویژه افکار عمومی جهان نسبت به عدم تحصیل دختران افغانستان چیست؟ آیا با وجود تاکید نماینده های دولت ها وجامعه جهانی شاهد تغییری در این روند خواهیم بود؟

 به نظر من در افغانستان گروهی به قدرت رسیده اند که در مورد نگاه عمومی جهان شک و تردید دارند. برداشت رهبری طالبان این است که جهان نگاه مداخله گرایانه به مسایل افغانستان دارد. بنابراین، نگاه و فشار آنها موثر برای تحکیم حکومت شریعت نیست. از این جهت، نگاه جهان بر موضوع موثر نیست. شما بیبینید در این یک سال و شش ماه گذشته جهان به حد کافی در مورد تعلمیات دختران اظهارنظر کرد، فشار وارد کرد و نگرانی کرد. اما طالبان بجای تعدیل در سیاست خود حتی درهای دانشگاه ها را هم بستند. در انظار عمومی حکم اعدام و سنگسار جاری کردند.

 راه های جلوگیری از بازماندن دختران از تحصیل چیست؟ مثلا برخی مکاتب آنلاین را پیشنهاد می کنند وبه صورت اندک دراین زمینه کارهایی هم صورت گرفته است. آیا می شود بخش خصوصی ویا جامعه جهانی دراین زمینه کمک کند وموثر واقع شود؟

 من با شیوه‌های مانند تعلیمات آنلاین، تعلیم از راه دور و تعلیمات مخفی به عنوان بدیل خدمات تعلیمی نمی‌بینم. اما در شرایط که ناگذیری وجود داشته باشد، این مکانیزم‌ها را تلاش‌های ناگذیر می‌دانم برای تحت پوشش قرار دادن یک اقلیت قلیل از متعلمین دختر در افغانستان. این مکانیزم ها را در آغاز دوره قرنتین که به نسبت شیوع کرونا در افغانستان صورت گرفت، وزارت معارف روزها زیر بررسی گرفت. مکانیزم‌های مطرح امکانات، تخصص، منابع، تقاضا و نظارت لازم دارد. گاهی تمام نگرانی من این است که نهادهای زیاد غیردولتی برای درآمد افزایی و دوکانداری به بهانه ارایه خدمات تعلیمی، یک بار دیگر کمک‌ها به معارف افغانستان را بالا بکشند. با احترام به بعضی از نهادهای غیردولتی که دلسوزانه تلاش می‌کنند که تعدادشان خیلی اندک است و آن‌ها در مورد ارایه خدمات خیلی محتاط هستند، اکثریت دیگر نهادها متأسفانه، تجربه، تخصص و نیت کافی برای پیش‌برد این برنامه را ندارند.

من راه‌حلی را به سفرای کشورهای غربی و سازمان ملل متحد بارها مطرح کرده ام. پیشنهاد من این بود که یک کنسرسیوم از کشورهای حامی تعلیم و تربیت در افغانستان ایجاد گردد. نهادهای بین المللی چون کمیته سویدن، بنیاد آغاخان و امثال این‌ها مدیریت مشترک کمک‌های تعلیمی را بعهده بگیرند و از طریق شوراهای قریه به تطبیق آن تلاش کنند. این طرح جزییات زیاد دارد که از حوصله این مصاحبه بیرون است. من نگران سواستفاده نهادهای غیردولتی هستم که با شنیدن حمایت مالی جهان از تعلیم و تربیت یک شبه ظهور کرده اند و می خواهند با پروژه‌گیری یک بار دیگر سرمایه های کمک شده به مردم افغانستان را حیف و میل کنند.

 درمورد تغییر نصاب آموزشی وتعلیمی دیدگاه شما چیست؟

پاسخ: نصاب تعلیمی حاضر در افغانستان به صورت نسبی بهتر است. این نصاب زیر کار بود و اصلاحات بهتر روی آن صورت می گرفت. هرچند رویکرد ما در اصلاحات نصاب تعلیمی قابلیت محور بود. تلاش ما این بود تا نصاب تعلیمی افغانستان شهروندان متعهد، قابل و دارای ظرفیت‌های اجتماعی از مکاتب فارغ شوند. براین اساس، کتاب‌های خوانش صنف اول، دوم وسوم فارسی و پشتو را پس از تکمیل دوره آزمایشی آن در چند ولایات محدود افغانستان چاپ کردیم. این روند ادامه داشت.

این کتاب‌ها با روحیه اسلامی و میهنی نوشته شده است. توجیه کارشناسان اداره نصاب وزارت معارف از نصاب موجود معارف آن بود که آقای حنیف اتمر در دوره اصلاحات نصاب تعلیمی در نظر داشت تا علمای دینی افغانستان آن را انکشاف بدهند. در نتیجه علمای دینی در انکشاف نصاب تعیلی بیشتر از دیگران دخیل بودند. بنابراین، این نصاب مشروعیت دینی را هم درپی دارد.

به یاد دارم در زمان که من مسول معارف کشور بودم، رییس معارف خودخوانده طالبان از ولایت پکتیکا در پیامی به وزارت معارف افغانستان خواسته بود تا اگر مضمونی به نام «تاریخ الاسلام» در مکاتب افغانستان اضافه نکنیم، آن‌ها توسط جنگجویان خود درازه‌های مکاتب ولایت پکتیکا را خواهند بست. این یک نگرانی جدی برای ما در آن زمان بود. چون از این ناحیه تشویش داشتیم که با این بهانه‌ها طالبان دنبال بستن مکاتب هستند. در پاسخ به نامه فهرست تمام سرفصل‌های تاریخ اسلام نوشتیم و یادآوری کردیم که مضاف براین، چه موردی را طالبان فکر می‌کنند در کتاب مکاتب وجود ندارد. همین که گم شدند دیگر سرو کله شان پیدا نشد و مکاتب هم باز ماند. چون قناعت کردند. منظور من این است که آنها، دنبال بهانه هستند در حالی که نصاب تعلیمی ما خلاف دین نیست.

حال طالبان با بهانه های مختلف می خواهند یک نصاب تعلیمی ایدولوژیک و افراطی را وارد کتاب های درسی مکتب و مدارس کنند و از این طریق یک نسل افراطی در افغانستان تربیت کنند تا باعث ماندگاری و مشروعیت بخشی برای نظام مستبد دینی آنان شود. این وضعیت افغانستان را تبدیل به یک لانه تروریستی و افراطیت می کند. نگرانی جدی من از این ناحیه است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا