احمد ظاهر بدون شک به گفته فرهاد دریا محبوب ترین آواز خوان افغانستان تا اکنون است. چهره هایی ونام هایی درتاریخ می آیند که اصولا برای جاودانه شدن آمده اند واز احمد ظاهر از این نام هایی معدود است. این خلاصهء زندگینامه احمد ظاهر است ولو هرچه به آن بی افزایید از آهنگ های جاودانه او، از انتخاب آهنگ وشعر از رفتار واخلاق شخصی او… هرچه دراین ترازو بی اندازید، دریک کلام نتیجه همان سخن نخست است. ما اثرات احمد ظاهر در موسیقی وبرای چند نسل از آوازخوانان افغانستان به درصد بالایی معکوس بوده است. بسیاری از کسانی که میل واستعدادی به آواز خوانی داشته اند ، درشعاع آرزوی احمد ظاهر شدن هیچ دستاورد هنری نداشته اند ودر سایهء احمد ظاهر، فقط تلاش کرده اند، کشش های آوازشان ویا ظاهر شان شبیه او باشد. درحالی که جامعه احمد ظاهر دیگری نه نیاز داشت ونه ممکن بود.
جامعه البته به آوازخوانانی تازه نیازداشت که زبان روز، آواز زمانه، شعر روزگار وصدای نسل بعدی جامعه باشند وحتا نماینده حال ومد جدید باشند. اثرات احمدظاهر آقا اما برای بسیاری از جوانان درچند نسل عکس قضیه بود. کسی نتوانست از احمدظاهر گرایی به معنای بی فایدهء آن عبور کند وخود صدایی شود برای نسل وفصل خود .بسیاری از آوازخوانان جوان درچند نسل استعداد این را داشته اند که خود آواز خوان تازه ومجزا از سایهء احمد ظاهر باشند اما استعداد شان تقریبا با تقلید صرف از کشش های صدای احمد ظاهر، نحوهء نواختن هارمونیه ء او ومسایلی از این دست هدر رفته است.
درشهرت ومحبویت احمد ظاهر صدا واستعداد منحصر به فرد او ووضعیت روزگار درمجموع تاثیر داشت. نباید نقش آهنگسازان بزرگی مانند ذکریای نینواز ودیگران را فراموش کرد. جامعهء آن روزگار هم انگار بهتر وآرام تر از دوره های بعدی بود ودرآن تقریبا هرچیز سرجای خود قرار داشت. رادیو، جامعه، سطح فهم وبرداشت مردم از هنر وهمه چیز در مقیاس ومعیار دوره های بعدی به مراتب متفاوت تر بود. دردوره های بعدی جنگ باعث شد تا روند رشد فرهنگ اجتماعی به صورت کل افول داشته باشد. اما با همهء اینها چنانچه در ابتدا تذکر رفت، برای جاودانه شدن یک نام هزار دلیل وجود دارد وهیچ دلیلی وجود نداردجز داشتن آن جان مایه ء ازلی برای جاودانه شدن ولی درکنار آن هنر موسیقی افغانستان داشته های دیگری نیز داشته است.
دردهه های چهل وپنجاه وشصیت خورشیدی، کابل ورادیو وتلویزیون افغانستان ودرمجموع جامعه، بازده هنری فراوانی داشت که درجای خود قابل حرمت است. اما دردوره های بعدی جامعه باید تولیدات دیگری می داشت، نوآوریهای بیشتری با توجه به رشد روز افزون فن آوری ازجمله درهنر موسیقی می داشت. شاید بخشی از این عدم توفیق در نوع کهنه دوست داری جامعهء افغانستان نیز بربگردد وآن اینکه چنین جوامعی به دنبال نوآفرینی نیست وپدیده های نو را سخت ودیر می پذیرد. اگر چنین نگاهی وجود می داشت، جامعه حال خوشی می داشت واستعداد های جوان درچند نسل بعد از احمد ظاهر صرف به تقلید ظاهری او اکتفا نمی کردند، به یقین ما نسل های دیگر وماندگارتری از آوازخوانان ودرمجموع هنر موسیقی افغانستان داشتیم. چیزی که باید دلایل خلای آن را درجنگ واین مسایل جست .