سراج الدین حقانی سرپرست وزارت داخلهء حکومت سرپرست تالبان درجمع مردم شمال می گوید که توطیه دشمنان برای تجزیه افغانستان ناکام شده است واکنون آنان این کشور را متحد ویک پارچه نگهداشته اند. او درعین حال به عنوان یک جنوبی در جمع مردم شمال به زبان خود صحبت می کند. مفهوم تجزیه در ادبیات سیاسی افغانستان تقریبا همواره مطرح بوده است وحاکمان بسیاری درافغانستان وقتی خواسته اند حرف مهم سیاسی بگویند این بوده است که هیچ کس نمی تواند افغانستان را تجزیه کند. به همین خاطر در قوانین اساسی افغانستان همیشه چه درقانون اساسی زمان تجاوز شوروی وحاکمیت داکتر نجیب الله وچه درقانون اساسی پسا بن درمواد نخستین آمده است که افغانستان کشوری واحد، مستقل وغیر قابل تجزیه است. اما تجزیه به چه معنی است وچرا در ادبیات سیاسی افغانستان کاربرد دارد؟ تجزیه لغت عربی است و درمعنای لغوی آن آمده است که : تفکیک، جداسازی، مجزاسازی، انتزاع، انفصال، تحلیل، تفریق، تقسیم، تفکیک کردن، جزء جزء کردن ، جزء جزء شدن،.. ودرمعانی وجاگزین های فارسی آن آمده است که : جداکردن، بند بند کردن، پاره، پاره پاره کردن، موشکافی، پارگی، پاره پاره شدن…
ترس از تجزیه همیشه درارگ افغانستان وجود داشته است واگر به سخنرانی های حاکمان ارگ افغانستان مراجعه شود در همهء این سخنرانی ها ودروحله های مختلف وحساس تاریخی سخن از رد وترد تجزیه بوده است. حاکمان در دوره های مختلف در آخرین حمله به مخالفان سیاسی خود از آنان به عنوان تجزیه طلبان نام برده اند تا بدینوسیله سرکوب آنان را مجاز کنند.
تجزیه به معنای سیاسی آن که مراد تقسیم جغرافیای سیاسی باشد در کشورها ودرتاریخ جهان موارد بسیاری دارد. اما درهیچ کشوری از جمله افغانستان کاربرد اصطلاح سیاسی تجزیه ورسیدن به جایگاهی که باید از آن سخن گفت، یک شبه اتفاق نیفتاده است.کشورهای بسیاری در طول تاریخ ساخته شده وتجزیه شده اند. هندوستان وشوروی در همسایگی افغانستان از نمونه های بارز اند. در بسیاری از قوانین اساسی کشورها نیز طرح تجزیه مخالف قانون است. بدان معنا که جمعی وگروهی وقومی بخواهد از بدنهء یک کشور خارج شود. بنا براین باز در بسیاری از کشور ها ازجمله کشورهای منطقه بحث تجزیه وتجزیه طلبی به حق وناحق مطرح بوده است.اگر به مفهوم لغوی وکاربرد سیاسی تجزیه توجه کنیم آیا افغانستان کشوری چند پارچه وچند فرهنگی نیست؟ که هست اما آیا اولین وآخرین راه دراین کشور بحث تجزیه است؟ بسیاری از کشورها باتنوع نژادی وچند فرهنگی روبرو هستند ولی یکپارچه وواحد وغیر قابل تجزیه اند. اما این تنوع وچند تکه گی درافغانستان تنها به معنای رنگارنگی قومی ونژادی است ویا تکه تکه شدن را می شود، عمیق تر وواضح تر هم دید؟
توازن قدرت وبه رسمیت پذیری دیگران در هر حکومت وکشوری یکی از اساسی ترین زمینه های جلوگیری از بند بند شدن یک ملت است.چیزی که درافغانستان در سده های اخیر محل نزاع ودرگیری بوده وحتا درنیم قرن اخیر باعث درگیری های خونینی بوده است. تالبان واتحاد شمال دونمونهء برجسته این تضاد درافغانستان اند. هرچند این تضاد را می شود حتا در درون حزب چپی مانند حزب دمکراتیک خلق افغانستان، درمیان احزاب اسلامی جهادی ودرمیان تکنوکرات های از غرب آمده هم دید. جنگ های داخلی افغانستان وتکیه احزاب بر هویت قومی در نیم قرن اخیر به صورت بارزی نشان داد که حزبی می تواند بربنیاد قومیت روبروی حزبی دیگر به جنگ بی ایستد. تالبان نیز به عنوان جریانی یک سره قومی وبا گرایش مذهبی مخصوص بخشی از پازلی اند که به این وضعیت چند تکه گی به شدت کمک کرده اند. وقتی آقای حقانی در شمال به زبان خود وبرای مردم شمال می گوید که کسی حق جدایی طلبی ندارد، بدان معناست که شمال حق جدایی طلبی ندارد. آقای حقانی از چهره های برجسته تالبان است. تالبانی که درپایین ترین رتبه ودرجه به دیگران نه در قدرت، نه درزبان وفرهنگ ونه در نحوه نگرش به زندگی حقی قایل اند.مرد وزن وهر انسان وشهروندی از هرقوم وگرایشی وفرهنگی باید با معیار های بدوی آنان برابر باشد ودرغیرآن سرکوب می شود. پذیرش این هم رنگی با حاکمیت ممکن است در ظاهر مردانی که به عنوان شنونده سخنان آقای حقانی نشسته اند، عملی باشد، اما در عمل خبر از تکه تکه شدن وعمیق شدن هرچه بیشتر فاجعه ای می دهد که آقای حقانی می گوید ختم شد. آقای حقانی می گوید توطیه تجزیه طلبان ناکام شد ولی درعین حال خود وحکومت او عامل اساسی گسترش میل به تکه تکه شدن درمیان مردم است. وقتی تالبان حتا فرماندهانی ازجنس خود ازدیگر قومی را نمی پذیرند ووقتی تالبان پاکستانی را به شمال انتقال می دهند ،وقتی حتا بربدخشان از جنوب برای حاکمیت واستیلا نفر می فرستند ،وقتی درپنجشیر جنایات جنگی می دهند، وقتی حتا تدریس فقه شیعیان را ممنون می کنند، وقتی لوحه را حذف می کنند …. این ها نماد های تکه تکه ساختن است. چه دردایره وسیع وچه یک عمل کوچک حاکمیت می تواند دایره افتراق وانفصال مردم را وسیع تر وعمیق تر کند.مبارزه با تجزیه افغانستان تنها با سخن های سیاسی نمی شود، مبارزه یعنی اینکه حق دیگران را چنان که شایسته است، پذیرفتند. تالبان با حاکمیت خود در دوسال گذشته کاربرد اصطلاح تجزیه را به شدت گسترش داده اند. امروز در فضای مجازی افغانستان تنها اعمال تالبان باعث شده تا مردمی به کثرت از این اصطلاح استفاده کنند واین را به عنوان یک خواسته مطرح کنند. با این حساب عامل اساسی طرح تجزیه وافتراق مردم بیش از همه حاکمان فعلی اند. حاکمانی که جز گروه مدرسه وقوم خویش خود به هیچ کسی دیگری در افغانستان از مرد وزن وقوم ومذهب وزبان حقی قایل نیستند. زور ممکن است دوام بیاورد وسخنی را به اجبار تایید کند، اما دلهای مردم واندیشه بسیاری از مردم به شدت آسیب دیده از تکه تکه شدن است واین ذهنیت در آینده به هروسیله وراهی خودرا نشان خواهد داد.