ٍ
فرهنگ و اندیشهقلمرو فارسی

نگاهی به کتاب؛ زندگی نامهء فروغ فرخزاد و نامه های چاپ نشده

فروغ در یادها، نگاهی به کتاب؛ زندگی نامه ادبی فروغ فرخزاد همراه با نامه های چاپ نشده

فروغ فرخزاد که بود؟

نویسنده: پرویز شورش

فروغ فرخزاد (1345 – 1313هـ .ش) در تهران متولد شد. وی تحـصيلات خـود را از دوران ابتداییه تا لیسه در تهران گذراند، سپس وارد هنرستان شـد و بـه فراگيـری نقاشی پرداخت. او سيزده سال داشت كه به نظم شـعر روی آورد و در حـدود هفـده سالگی نخستين مجموعه شعر خود را با نام «اسير» منتشر كرد. 32 سال از بهار عمرش می گذشت که در یک حادثه رانندگی درگذشت. از وی پنج مجموعه شعر، نامه ها و چند فیلم کوتاه به جا مانده است.

 فروغ فرخزاد در میان شاعران معاصر ایران، جایگاه ویژه ی دارد. به فروغ فرخزاد بیشتر از هر شاعر دیگری توجه و پرداخته شده است. شاید به این دلیل که؛ فروغ تسلیم ناپذیر، متفاوت، عاصی و سنت شکن بود. آرام نمی نشست، عریان و بی پرده سخن می گفت و احساسات درونی اش را در قالب شعر، عریان بیان می نمود. از آنجایکه او به عنوان یک زن و اولین زن؛ چنین بی پرده شعر می گفت، آهنگ اشعارش برای مردم و جامعه اخلاقی آنروز در ایران نا آشنا به نظر می رسید. به همین اساس مورد تکفیر و تحقیر قرار گرفت. شاعران زن دیگر نیز هم زمان با فروغ در ایران شعر می گفت ولی هیچ یکی به اندازه فروغ سنت شکن و معترض به سنت و مردسالاری در آن زمان نبوده اند. ویژه گی های منحصر به فرد فروغ به عنوان یک زن سنت شکن و شاعر بی پروا، فروغ را بر سر زبان ها انداخت. عریان و بی پرده شعر گفتن، نادیده گرفتن و عدول از خطوط قرمز از قبل تعین شده و شکستن تابوهای جامعه مردسالار، از خصوصیات و ویژه گی روحیه ی سرکش و تسلیم ناپذیر فروغ می باشد. انتشار شعرِ «گناه» که در آن زمان غوغا به پا کرده بود، روحیه سرکش و عاصی فروغ را به نمایش میگزارد.

به همین علت فروغ خلاف دیگر زنان شاعر، چون روحیه متفاوت و تسلیم ناپذیر داشت، از خانه پدری طرد شد. ازدواج ناکام را تجربه کرد. بر اساس قوانین دینی- مذهبی آن زمان از یگانه پسرش، کامیار به دور ماند، مجبور به ترک کشور شد. سفر کرد، زبان های خارجی آموخت، برای امرار معاش ترجمه و خیاطی کرد، اما با این همه پیوند ناگسستنی اش با شعر هیچ گاهی گسسته نشد. در نامه ی که از ایتالیا به پدرش می نویسد شعر را خدای خود می داند و پیوند محکم خود را با شعر بیان می دارد: «شعر خدای منست، یعنی من تا این حد شعر را دوست دارم. شب و روز من با این فکر می گزرد که شعر تازه ی، شعر زیبایی بگویم که هیچ کس تا هنوز نگفته باشد.»

 اشعار فروغ تنها در ایران محصور نماند بل فراتر از مرزهای ایران رفت، در مجالس روشنفکری ایران و کشورهای فارسی زبان به بحث گرفته شد. به همین دلیل فروغ نه تنها در ایران بلکه در افغانستان و تاجیکستان و از طریق ترجمه اشعارش در کشورهای مختلف دیگر نیز طرفدران خودش را پیدا نمود. در ادبیات معاصر و موسیقی، افغانستان رد پای فروغ را نمی توان نادیده گرفت و انکار کرد. همین گونه در جوامع دیگر که هنوز زنان؛ به کِشت زار مردان تشبیه می شوند، نام فروغ؛ سنت شکنی ها و اشعار وی مایه الهام و نیرو برای زنان می باشد. امروز جنبش «زن، زندگی، آزادی» علیه حاکمیت مردسالارانه و آخندی در ایران، به مسیر گام بر می دارد که سال ها پیش فروغ و فروغ ها در آن مسیر قدم نهاده بودند. زنان ایران و افغانستان که در حاکمیت های تئوکراتیک و سنتی محصور مانده اند؛ امروز خوب تر از گذشته فروغ را درک می کنند و وی را مایه الهام خویش قرار می دهند. اگر دیروز فروغ با شعر گناه اش صرف بخاطر اینکه زن بود، از طرف جامعه فرهنگی ایران سنگ سار ادبی می شد و از طرف شاعران مرد، تشویق به پرده داری می شد ( قدر ابهام در سخن بهتر/ پرده داری برای زن بهتر). اما فروغ نه تنها به این غزعبلات توجه نمی کرد/ نکرد، بل بی محابا به قول حافظ ؛ بانی «طرح نو» در شعر زنان ایران شد و در این راه تا زنده بود به پیش رفت.

فروغ به برابری، رهایی و انسانی زیستن باورمند بود. او از دردِ زن بودن و زنانگی زندگی کردن در شهرِ که نفس می کشید و دنیایی که دیده بود به خوبی آگاه بود. آرزوی او تساوی حقوق زنان ایران با مردان بود. آن فضای موجود را برای خود و زنان تاریک و بسته می یافت و به آن اعتراض داشت، در اشعار زیر به خوبی می توان احساس درد و اندوه وی را خواند:

به او جز از هوس چیزی نگفتند
به او جز جلوهء ظاهر ندیدند
به هرجا رفت در گوشش سرودند
که زن را بهرِ عشرت آفریدند
***
گفتم که بانگ هستی خود باشم
اما دریغ و درد که زن بودم

او اشاره دارد به دردِ زن بودن، در شهر و فضای که نفس می کَشد. و شهرش را به آشیانه شیطان تشبیه می کند:

شهر من و تو طفلک من
دیریست کاشیانه شیطان است

  زندگی نامه ادبی فروغ، همرا با نامه های چاپ نشده، چگونه کتاب است؟

فروغ فرخزاد زندگینامۀ ادبی، همراه با نامه های چاپ نشده عنوان کتاب است که به کوشش فرزانه میلانی توسط نشر پرشین سیرکل، بار اول در تورنتو کانادا در تابستان سال 1395 ه.ش، مطابق به سپتامبر 2016 میلادی به نشر رسیده است.

این کتاب قطور، شش فصل و بخش پیوست ها که نامه ها و عکس ها در آن گنجانیده شده است، 547 صفحه دارد. هر فصل آن با شعر از فروغ و روایت سلیس و روان بانو میلانی آغاز می شود. بانو میلانی سالهای زیادی برای اتمام این کتاب، به جمع آوری اسناد و مدارک پیرامون زندگی فروغ فرخزاد پرداخته است. این کتاب حاصل سال ها تحقیق، مصاحبه و جمع آوری اسناد می باشد. برای اولین بار نامه های فروغ به ابراهیم گلستان پس از 50 سال، با انتشار این کتاب همگانی می شود.

این کتاب را خیلی با شوق خواندم. از جایگاه یک خواننده می توانم بگویم؛ کتاب به جای شرح زندگی ادبی فروغ و فضای ادبی تاثیرگذار آنروز ایران، بیشتر به زندگی خصوصی – خانوادگی او می پردازد. شاید به این دلیل که نویسنده معتقد است:«جامعه دموکراتیک بدون خانواده ی دموکراتیک ناممکن است.»_[1] از این جهت کتاب؛ بیشتر حول و حوش زندگی خانوادگی و تاثیرات آن بر فرخزاد، می چرخد.

 در نامه های که فروغ به گلستان فرستاده است و در این کتاب اقبال چاپ یافته است، خیلی مشخص است که فروغ در آن زمان به تمام معنی درگیر تیاتر، سینما و هنر است. این به آن معنی نیست که شعر را از زندگی فرخزاد جدا دانست؛ به قول اخوان ثالث:« فروغ در شعرش زندگی می کرد و در زندگی شعر می سرود. زندگی هنریش از زندگی عادی جدا نبود.»_[2] ولی از نامه های ارسال شده به گلستان، مشخص می شود که فروغ در این محدوده زمانی کمتر به شعر توجه دارد. شاید از مشغولیت های زیاد است که او در آن زمان با آن درگیر است.

 فروغ برای شرکت در فستیوال سینمایی مؤلف در شهر پزارو در سال 1345 به ایتالیا و پس از آن به انگلستان و آلمان سفر کرد بود. طی مدت که در این سه کشور به سر برده بود، مرتب به گلستان نامه نوشته بود. در نامه ها اشتیاق بیش از حد او علاوه بر شعر به هنر، فیلم و سینما هویدا می باشد. او با استفاده از فرصت پیش آمده؛ فیلم های زیادی را می بیند. در نامه هایش به نقد فیلم های که دیده است نیز می پردازد. هنرمندان و فیلم سازان زیادی را ملاقات می کند. از مصروفیت های روزانه و چند و چون زندگی در اروپا، مفصل برای گلستان می نویسد. عشق و علاقه فراوانش نسبت به گلستان در هر نامه وی مشاهده می شود. در این نامه ها او از فیلم «خانه سیاه است» که خودش در آن نقش بازی کرده است، به گلستان می نویسد. این فیلم در ایتالیا به نمایش گذاشته می شود و خوب مورد پسند سینماگران قرار می گیرد. فروغ از اینکه فیلم کوتاه اش پسندیده شده است، خوشحال است. از فضای حاکم در اروپا، جوانان سطحی نگر ایرانی در آنجا، انتقاد می کند و این موارد را برای گلستان می نویسد. در کنار این موارد یک نوع «پوچی و هیچی» که مدام دامنگیر فروغ است در نامه های وی، به نظر می رسد. تا این جا کتاب خیلی خوب به تحریر درآمده است. ولی مصاحبه بانو میلانی با ابراهیم گلستان، مصاحبه ایست که میشد خیلی بهتر باشد. بانو میلانی فراموش می کند پرسش های را مطرح کند که می تواند در فهم تاثیرات ابراهیم گلستان و فضای ادبی آنروز ایران که بدون شک تاثیرات اش را بر فروغ داشته است و ما را در فهم آرا و افکار فروغ یاری نموده، برای خوانندگان افق های تازه ی را در مورد زندگی ادبی فروغ باز خواهد کرد، ولی او هیچ پرسشی در این باره مطرح نمی کند. مثلن؛ در یک جای از گفتگو بانو میلانی از گلستان چنین سوال را می پرسد:

میلانی : ببخشید، میخواهم درست متوجه بشوم. میگویید شما بر زندگی شخصی و زندگی ادبی فروغ هیچ تأثیری نداشتید؟

گلستان : من اصلا نمیگویم داشتم یا نداشتم. لابد داشتم این را. شاید. ولی چه جور داشتم، نمیدانم آن را. یک مقداری همان گفتگوهایی بود که میکردیم، حرفهایی که میزدم، چیزهایی که میخواندم برای او میگفتم این را بخوان، آن را بخوان.

 این کتاب ها از جانب بانو میلانی پرسیده نمی شود، که چه کتاب های بوده است؟ بدون شک تاثیرات همان کتاب ها و شخص گلستان که روزی یکی از اعضای «حزب توده ایران» بود، در پس زمینه فکری و آرا و افکار فروغ بی تاثیر نیست. ولی به این مهم توجه ای صورت نمی گیرد. بجای اینکه به تاثیرات متقابل این دو و آن کتاب ها پرداخته شود، به حالت های غیرنرمال و غیر عادی که فروغ مدام از خود بروز می داده است، بسنده می شود. از اینکه فرخزاد با قدرت، سلطنت، زمام داران، گرفتن جایزه، داشتن شهرت و این چیزها اصلن میانه خوب نداشت، هیچ یاد آوری صورت نمی گیرد. این که چطور فرخزاد چنین آگاهانه با زمام داران در «ستیز» و با مردم محروم و ستمکش خیلی میانه خوب داشت، برای به تصویر کشیدن زندگی آنها مستند و فیلم می ساخت، پسری را از میان یک خانواده ی فقیربه فرزندی (فرزند خواندگی) گرفت و مدام در صدد کمک و همکاری با آنها بود، هیچ سخن به میان نمی آید. چه چیزی فروغ را این گونه بار آورده بود؟ گلستان؟ فضای ادبی آنروز ایران؟ یا کتاب های که می خواند؟ در جای از این گفتگو گلستان می گوید:« شبی که فیلم خانه سیاه است را در سالن تشریح دانشگاه تهران، دانشکده طب افتتاح می کردند، من و فخری و فروغ پهلوی هم نشسته بودیم. وقت که فیلم تمام شد، خوب رسم است دیگر، مردم دست زدند، بعد دکتر راجی از پشت بلندگو گفت که سرکار خانم فرخزاد با آقای گلستان بیایند این جا. آنها بالا نشسته بودند. من نگاه به فروغ کردم. گفت من نمی آیم. گفتم پاشو برویم. گفت اگر من می دانستم این ها هستند که نمی آمدم.»_[3]

در این گفتگو به وضاحت معلوم می شود که فروغ آن شاعر احساساتی ایام جوانی نیست. دارای اندیشه و راه و روش است و آگاهانه به قدرت حاکم و سلطنت سر «ستیز» دارد و با آنان در تقابل قرار می گیرد. جای خالی این گپ و گفت ها در کتاب کاملا محسوس است و خواننده می ماند که کی خانم میلانی به این پرسش ها نیز برسد ولی چنین اتفاقی نمی افتد.

خلاصه می توان گفت با این همه اسناد و افراد که دکتر فرزانه میلانی توانسته بود بیابد و با آنها گفتگو کند، سالها در جمع آوری و قانع ساختن افراد که باید با آن مصحاحبه می شد از جمله راضی نمودن ابراهیم گلستان، می شد کتاب زندگی نامه ادبی فروغ فرخزاد، خیلی بهتر، انتظار را که خواننده در نام کتاب می یابد، برآورده می کرد و بیشتر و عمیق تر به تجزیه و تحلیل نامه ها؛ سوای از زندگی قبل از آشنایی فروغ با گلستان پرداخته می شد. هشت سال زندگی فروغ  با گلستان نه تنها یک رابطه صرفا عاشقانه نیست، بل سال هایی پختگی و تحول فکری فروغ نیز هست. لذا زندگی فرخزاد تنها اشعار عاشقانه و احساسات جوانی وی نیست. تحول فکری، کارنامه ادبی، رو آوردن به سینما بخش دیگر از زندگی این شاعر است که در این کتاب آنگونه که باید تجلی می یافت، تجلی نیافته است. تا هنوز غبار و سایه ی احساسات جوانی فروغ بیشتر باب گفتمان نویسندگان بوده است. امید در چاپ های بعدی این کتاب و نشر نامه های که هنوز چاپ نشده است اگر روزی اقبال چاپ بیابد، به این مهم توجه شود.

در مورد دکتر فرزانه میلانی نویسنده کتاب:

فرزانه میلانی متولد سال 1947 تهران بوده، پیش از انقلاب 1357 ایران به ایالات متحده آمریکا رفته و در سال 1979 موفق به کسب مدرک دکترا در رشته ادبیات تطبیقی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لس آنجلس شده است. پس از مدتی شروع به تدریس در دانشگاه ویرجینیا کرده و در سال‌های 1994 تا 1996 مدیریت انجمن مطالعات زنان خاور میانه در آمریکا را بر عهده داشته است. کتاب او حجاب و قلم: پدیداری صدای زنان نویسنده ایرانی در سال 1992 میلادی چاپ و بیش از شانزده بار تجدید چاپ شده است. او همچنین شعر برخی از شاعران ایرانی را نیز از فارسی به انگلیسی برگردانده است، از جمله اشعار سیمین بهبهانی را. میلانی بیش از صد مقاله پژوهشی به زبان‌های فارسی و انگلیسی در کارنامه دارد، زندگی ادبی فروغ فرخزاد کتاب جدید و حاصل سالها تحقیق وی می باشد.

رویکرد ها:

[1] _ فرزانه میلانی، زندگی نامه ادبی فروغ فرخزاد، همراه با نامه های چاپ نشده، فصل ششم ص 242.

[2] _ در كوچه باد مي آيد، ص 124.

[3] _ فرزانه میلانی، زندگی نامه ادبی فروغ فرخزاد، همراه بانامه های چاپ نشده، فصل پنجم ص 204.

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا