ٍ
Uncategorized

نشست های ویانا ودوحه و جامعهء دوقطبی افغانستان

نشست ویانادرحالی به کار خود پایان دادکه قرار است تایک هفتهء دیگرنشستی دردوحهء قطر، پیرامون افغانستان وبا میزبانی سازمان ملل متحد انجام شود.هردونشست به نحوی جدی گرفتن افغانستان سیاست ووضعیت دوقطبی این کشور را از سوی جامعهء جهانی نشان می دهد. نگرانی مخالفان طالبان چه جبهات سیاسی ونظامی ای مانند جبههء مقاومت وچه عام مخالفان طالبان شامل زنان افغانستان،درمورد وضعیت کشور از سویی در نشست ویانا به نحوی بازتاب یافت، امری که طالبان منحیث قدرت فعلا بلا منازع را دست کم در اندازهء همین نشست دراروپا به چالش می کشد.ازسویی بسیاری از این مخالفان طالبان نگران اند که موضوع به رسمیت پذیری طالبان درنشست دوحه جدی نشود.امری که برخی از نشانه ها دست کم موید آن است که جهان تعامل بیشتری با طالبان منحیث قدرت حاکم وموجود دست کم درکوتاه مدت خواهد داشت. هرچند درکشوری مانند افغانستان هیچ چیز قطعی قابل پیش بینی نیست.

 این نگرانی از کجا ناشی می شود؟ سخنان امینه محمد معاون دبیر کل سازمان ملل متحد درموردطرح موضوع به رسمیت پذیری طالبان در نشست دوحه، بخشی از فرایندی است که درنگاه جهان نسبت به افغانستان تحت سیطرهء طالبان به وجود آمده است. پس از روی کار آمدن طالبان این نگاه متحدانهءکشورهای مختلف دنیا چه در منطقه وچه بیرون ازآن، درمورد افغانستان وجود داشته است. گذشتن از دولت آقای غنی که هزینه بسیار بالایی برای جامعه جهانی وبه ویژه امریکا داشت، به پیمانهء زیادی مسالهء افغانستان را در سیاست های کشورهای ذیدخل ساده سازی کرده است. بدان معنا که به گفتهء آخرین تویت های آقای خلیل زاد” تجربه دو سال گذشته بهتر از آن چیزی است که بسیاری انتظار داشتند- بدون تلفات جانی از سوی ایالات متحده و با صرفه‌جویی ۴۰ میلیارد دالری که سالانه برای جنگ در آنجا مصرف می کردیم.” این یعنی گذشتن دواطلبانه جهان وامریکا از افغانستانی که مخصوصا با مدیریت سوء محمد اشرف وغنی وتیم محدود او، هزینهء بسیاربالا وبدون بازدهی ای داشت. مدیریت آقای غنی به گونه ای بود که نه در داخل اقلی از قشر سیاسی ومردم راضی بودند ونه جهان ودر سوی دیگر طالبان نیز منحیث نیروی بالقوه نظامی حضور داشتند.

آمریکا هرگز نمی توانست هزینهء های ملیاردی را برای تامین خواسته های شخصی تیم چند نفره آقای غنی صرف کند واز حکومتی بنام جمهوریت درافغانستان حمایت سیاسی ومالی کند که محدود به داخل ارگ وچند نفر هم تیمی اوست. بنا براین نسبت به توافق نامهء دوحه درفضای رسانه ای افغانستان با کنایه وتند گویی یاد می شود ودر بسیاری از موارد رونددوحه ونتیجه های آن، ناشی از امیال شخصی زلمی خلیل زاد نماینده آمریکا درامور صلح قلمداد می شود، درحالی که باید ریشه های این تغییر رویکرد درمنافع آمریکا وجهان را ابتدادر سومدیریت حکومت موسوم به جمهوریت وبعد رهبران سیاسی آن پیگیری کرد.

نتیجهء مدیریت جمهوریت آقای غنی این بود که آمریکا ودیگر کشور ها به صورت جمعی از حمایت چنین نظامی دست کشیدند وهزینه ها وریسک های خودرا از حضور درکشوری پرجنجال بنام افغانستان کاهش دادند چنانچه آقای خلیل زاد به صورت مستقیم درمورد آن سخن زده است.

دراین هم شکی نیست جهان می داند که طالبان واقعیت افغانستان وبه خصوص واقعیت امروزی نیست ودرجامعه ای که به ویژه دراین بیست سال به پیمانه گسترده ای شاهد رشد بود، آوردن قوانین قرون وسطایی طالبان  هرگز مورد پذیرش نیست. درسوی دیگر مخالفان ودشمنان طالبان نیز بخش های مهمی از واقعیت های سیاسی واجتماعی کشور اند.جبههء شمال با هرنام وعنوانی در نیم قرن اخیر بخش مهمی از واقعیات سیاسی کشور بوده واین جریان باوجود شعار های ملی گرایانه وکشورشمول، بر خواسته های قومی، تباری، زبانی ومذهبی خود نیز استوار است وبا حضور طالبان به عنوان جریانی یک سره تک قومی وتک مذهبی وحتا با قرایت آنان ازدین مخالفت ودشمنی دیرینه دارد.با آمدن دوباره ء طالبان براریکهء قدرت، طبیعی است که دوقطبی بودن جامعهء افغانستان عمیق تر وگسترده تر شده است.

حال موضوع این است که جهانی که نمی خواهد دیگر دست کم برای فعلا از جنگی تازه در افغانستان به گسترده گی پشتیبانی کند، به هردو جریان ودوقطب سیاسی واجتماعی افغانستان نگاهی نسبتا برابر داشته باشد.باوجودی که هیچ کشوری درمنطقه وجهان عملا از مخالفان نظامی وسیاسی طالبان حمایت نکرده اند ولی هیچ کشوری هم عملا با این جریان قطع رابطه نکرده است واین توانایی را برای نشان دادن به طالبان منحیث برگ برنده در کشورهای خود، مطابق میزان نفوذ وحضور خود درمیان مخالفان طالبان، همچنان حفظ کرده اند. جبهه ء مخالف طالبان درویانا به رهبری احمد مسعود گفت که آنان دنبال مسالمت ومصالحه برای حل معظل کشوراند ودرصورتی که این روش جوابگو نبود راه های نظامی را نیز مد نظر دارند.این جبهه با تمامی پراکنده گی وپاشیده گی خود از جریانی درافغانستان نماینده گی می کند که ریشه در واقعیت های جامعه افغانستان دارد ویکی از دوقطب سیاست درافغانستان است واین برکشوری درجهان پوشیده نیست. مخالفان ودشمنان نظامی وسیاسی طالبان شامل جبههء مقاومت، جوامع قومی ومذهبی تردشده،زنان، جامعهء شهری ودرصد بالایی از مجموع جمعیت افغانستان به حضور طالبان در عرصه ءقدرت منحیث حضور تصادفی، بدوی و عقب گرا نگاه می کنند. این موضوع به علاوه اختلافات درونی طالبان برسر موضوعات مهم از جمله تحصیل وکارزنان برای خود طالبان نیز واضح است. دراعلامیهء نشست ویانا که علی میثم نظری رییس روابط خارجی جبهه مقاومت آن را به دسترس رسانه ها گذاشته است، چند نکته مهم وجود دارد.تاکید بر گفتگو درعین حال گزینه مبارزه نظامی،چتر واحد ملی برای مبارزه با طالبان،موضوع حذف زنان، رد سخنان امینه محمد ودرخواست از جهان برای تغییر رویکرد طالبان براساس این واقعیت ها،درخواست از کشورهای عضو کنفرانس اسلامی …موضوعاتی که دقیقا نقطهء مقابل طالبان است ونشست ویانا از آن به هرحال نماینده گی می کند.واقعیاتی که این نشست وبه خصوص جبهه مقاومت می خواهد از آن نماینده گی کند، بخش مهمی از چالش هایی است که طالبان را با عدم مشروعیت داخلی وبین المللی روبرو کرده است. درنتیجه جهان هرتعاملی با طالبان داشته باشد، قطب دیگر واقعیت افغانستان مخالفان طالبان است که هم چنان درمحاسبات داخلی وبین المللی مطرح اند. باهمهء اینها محال است درکوتاه مدت بتوان چه از طالبان با رفتاری که در دوسال گذشته نشان داده اند وچه از مخالفان شان به دلیل پراکنده گی بتوان تصور ایجاد وضعیت نوی را درافغانستان داشت، امری که بیش از همه بردوش میلیون ها شهروند فرور رفته در فقر وبی سرنوشتی در سلطهء طالبان چشم انتظار آن اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا