ٍ
سیاست

از هم‌گسیختگی نهادی و مسأله آینده در افغانستان

نویسنده: دکتر جواد رامیار دکترای جامعه شناسی/ سیاتل واشنگتن

مسأله آینده افغانستان از سوال هایی است که کمتر کسی می تواند ادعا کند هر از گاهی از خود و یا دیگران سوال نکرده است. به یقین می توان ادعا نمود که رهبران و سیاستمداران صاحب قدرت نیز ذهن شان مشغول این سوال بوده و هست. پاسخ های این سوال هم عموماً از دو طیف خارج نیست. اغلب دیدگاه‌های بدبینانه و مبتنی بر حوادث و اتفاقات روزمره و اندک نگاه های خوشبینانه و استوار بر رویکردهای عوام فریبانه، فرافکنانه، منفعت طلبانه و مسئله گریز. اندک تبیین های عالمانه نیز عموماً به ترس از متهم شدن به تزریق ناامیدی و یأس پراکنی، جرأت ارائه عام و گسترش بیرون از خلوت‌های دوستانه را ندارند. در حالی که همین تبیین هاست که قدرت دیدن «پیچش مو» را دارند.

در موضوعاتی مانند سرخوردگی و بی تفاوتی اجتماعی در افغانستان، تقریبا هیچ تحقیق علمی انجام نشده است. اما با نگاهی به آمار برون کوچی، متقاضیان پناهندگی و ویزای کشورهای همسایه، ویزای خاص مهاجرت به امریکا، سرمایه گذاری‌های ایران، ترکیه، دبی و… می‌توان گمان برد که میزان سرخوردگی اجتماعیِ شهروندان افغانستان به چه اندازه است. در بی‌تفاوتی اجتماعی مردم افغانستان نیز همین بس، که اخبار مربوط به کشته شدن «یک نفر»، ارزش و جذابیت «خبر اول» شدن را ندارد و اندوه کسی را آن‌چنان بر نمی‌انگیزد. مشکل بالا محله، مسئله آن هاست و ربطی به پایین محله ندارد. مهم این است که هنوز در پایین محله آن مشکل نیست. دکتر و معلم و استاد و دانشجو و کارمند و بازرگان و خبرنگار و…. هر کدام جداگانه اعتصاب کرده و اعتراض می‌کنند.  اعتراض یکی، حس حمایت و مسئولیت آن دیگری را بر نمی‌انگیزد. خلاصه این که، همه مسئولیت‌پذیری این جامعه در حد همین که «منافع من تهدید نشود»، نمایان است.

سرخوردگی و بی‌تفاوتی اجتماعی در بسیاری از جوامع ممکن وجود داشته باشد، اما در افغانستان مسئله عمق قضیه و نشات گرفته از عدم کارکرد و یا هم کژ کارکرد «نهادها» است. و ربطی به دولت قبل، رژیم فعلی، دولت موقت، جمهوریت، امارت، ماندن و نماندن نیروهای امریکایی، قطع کمک‌ها، دخالت همسایگان و…. ندارد. کژ کارکرد نهادی، امری است که در بستر زمان اتفاق افتاده و امروز به ما رسیده است؛ اما عمیق تر و چند بُعدی. افغانستان در طول تاریخ سراسر شکننده و بحرانی خود و عملکرد نهاد سیاست در طی چند دهه اخیر، امروزه به وضوح دچار «از هم گسیختگی نهادی» شده است. برای توضیح این مفهوم، نیاز است تا الزاماتی از آن بیان گردد.

نهاد و کارکردهای نهاد

«نهاد» یکی تخصصی‌ترین واژگانی است که در حوزه مطالعات اجتماعی کاربرد دارد. ولی در جامعه ما، همانند بسیاری دیگر از واژگان، معمولا «فله‌ای» و مترادف با «سازمان» به کار می رود.

از نظر «سامنر و کلر»  نهادها، به منافع حیاتی بشر و نیازهای ثانوی که در درجه دوم اهمیت قرار دارند به وجود آمده‌اند. نهادها، اغلب بدون طرح و نقشه قبلی، غیر عمومی، به تدریج و به مرور زمان شکل گرفته‌اند و از ساده به پیچیده تکامل پیدا کرده، جوابگوی نیازها اجتماعی مستمر و دائمی مى‌باشند. در صورتى‌که سازمان، با طرح و نقشه قبلی، عمومی و در زمان معین به وجود آمده و به شیوه رسمی فعالیت می‌کند. مثلاً، نهادهای اصلی و اساسیِ مانند، نهاد آموزش، خانواده و… از دسته‌ی اول به حساب می‌آیند. در حالی که سازمان بیمه که برای تأمین و محافظت افراد در مقابل پيرى و از کارافتادگی، بیکارى، بيمارى … است از نوع دوم می باشد. نهادهای اجتماعی، همانطور که گفته شد از استمرار و دوام در طول تاریخ برخوردار بوده و در مقابل تغييرات مقاوم هستند. تغييرات آنها آرام، تدریجی و کُند است، حال آنکه سازمان‌ها و مؤسسات، کمتر این خصوصیت را دارا هستند.

نهاد، يک رشته فعالیت‌های است که افراد جامعه، خودبه‌خود به اصول مقرر آن می پیوندند و نقش‌هایی را که «محوّل» نامیده می‌شود ایفا می‌کنند؛ تا به هدف‌های مورد تصدیق آنها نائل گردند. در حالى نقش افراد در سازمان‌های مختلف، نقش «محقق» است و افراد با ميل و اراده به آن وارد شده و به ایفا نقش مى‌پردازند. چه به قول باتومور یک نهاد مجموع یا خوشه‌ای از نقش‌هاست. نهادها از طرف جامعه پذیرفته شده، به رسمیت شناخته مى‌شوند و افراد به ارزش‌ها، اصول، قواعد و هنجارهای معمول آن پایبندند. در حالى‌که اين چينن پذیرش و پايبندى در مورد سازمان‌ها کمتر وجود دارد. نهاد فعالیتی است حیاتی که در مجموعه‌اى از آداب و رسوم و تشریفات اجتماعی محصور مى‌باشد. در حالى‌که در سازمان‌ها، آداب و رسوم و تشریفات اجتماعی، دخالت چندانی ندارند و چه بسا که با آن‌ها مخالف باشند. نهادها، از طبیعت جامعه برخاسته و از دوام، عمومیت، فناناپذيرى و پويائى برخوردار است و کم و بیش خود را بر افراد تحمیل مى‌کند. درحالى‌که اين ویژگی کمتر در سازمان وجود دارد.

به طور عموم، همه جوامع بشری حداقل پنج نهاد دارند. خانواده، دین، آموزش، سیاست و اقتصاد. اندک جوامعی هستند که نهادهای ششم و هفتم را نیز تجربه کرده‌اند. مثلا در بعضی از کشورهای توسعه یافته، «اوقات فراغت» تبدیل به نهاد شده است؛ و یا ارتش نیز همچنین. 

هر کدام از این نهادها کارکرد به خصوصی در جامعه دارند. تولید نظم و امنیت اجتماعی از وظایف اصلی نهاد سیاست است. دین به‌طور سنتی وظیفه ایجاد بستر آرامش روحی و همبستگی اجتماعی را دارد. اموری مانند اجتماعی ساختن کودکان، تولید همدلی و صمیمیت، تولید مثل و رفع نیازهای جنسی بر عهده خانواده گذاشته شده است. انتقال فرهنگی، حفظ و تولید دانش، انتخاب استعدادهای برتر، رشد و ارتقای فردی و امور مربوط به یادگیری سهم نهاد آموزش است. تولید و توزیع کالا و خدمات، تعیین اهداف تولید و توزیع در جامعه و بسیج منابع، توانایی دسترسی به منابع موجود، جستجوی منابع لازم، سرمایه‌گذاری مجدد و هماهنگ نمودن عوامل تولید در راستای نیل به اهداف اقتصادی سیستم، کم و زیاد کردن حجم نقدینگی و بسط اعتبارات، ایجاد پول، حفظ ارزش پول و به طور کلی تهیه و در اختیار گذاشتن کالا و خدمات برای سایر نهادها، نیز از مهم‌ترین وظایف نهاد اقتصاد به شمار می‌آید.

از نظر «پارسونز»، نهادهای جامعه روابط نزدیکی با هم دارند. برای تطابق و هماهنگی بین نهادها، لازم است تا «نظام» شکل گرفته و تقویت شود. سیستم (نظام) وظیفه دارد تا امور نهادها را هماهنگ کند. لذا کار ویژه‌ سیستم این است که مثلا، نهاد اقتصاد با محیط تطابق پیدا کند؛ سیاست زمینه دستیابی به اهداف را فراهم کند، دین بستر یکپارچگی را بسازد، خانواده همدلی تولید کند و آموزش، ارزش‌های جامعه را حفظ و به نسلی دیگر منتقل کند. از دید پارسونز، تغییر در یکی از نهادها، منجر به تغییر در سایرین می‌گردد.

در همه جوامع، به خصوص در جهان سوم، نهاد سیاست از دیگران مهمتر است. این نهاد اگر نتواند نظم تولید کند و زمینه دسترسی به اهداف را فراهم نماید، هیچکدام از دیگر نهادها توانایی کُنش را ندارند. ضمن این که، نهاد سیاست به نحوی از انحاء (مثلا با قانونگذاری و تعریف قوانین) این اجازه را به خود می‌دهد که در خصوصی‌ترین حوزه‌های زندگی شهروندان مداخله کند و یا سایر نهادها را به خدمت بگیرد.

اما آن‌چه در افغانستان رُخ داده و می‌دهد از این قرار است که، الف: از بدو شکل‌گیری این کشور، نهاد سیاست همواره شکننده بوده است. این شکنندگی باعث شده تا سایر نهادها نیز توانایی فعالیت را نداشته و یا هم با دخالت نهاد سیاست، فرصت فعالیت مطلوب به آن‌ها داده نشده است. ب: در تاریخ این کشور، «نظامی» که بتواند تطابق و هماهنگی بین نهادها را انجام دهد، شکل نگرفته است؛ ج: خلا تاریخی و طولانی مدت «نظام»، نه تنها که باعث از هم گسیختگی نهادی برای این کشور شده است، بلکه منجر به «کج کارکردی نهادی» نیز شده است.

در افغانستان به دلیل خلا تاریخی «سیستم»، نهاد سیاست هیچگاه قدرت تولید نظم و امنیت را نداشته و در عین حال، با دخالت در امور سایر نهادها، بی ثباتی نهادی را برای دیگران نیز ایجاد نموده است. نهاد اقتصاد افغانستان، نه تنها که توانایی تولید و بسیج منابع را ندارد، بلکه فساد، وابستگی ارزش پول به منابع خارجی و ناتوانی در تولید سرمایه، ارمغان این نهاد برای جامعه بوده است. نهاد آموزش، علیرغم رشد کمی در دو دهه اخیر، هیچگاه در گسترش مرزهای علمی سهمی نداشته و «تولید مدرک» در هر دو سطح پایه و عالی، کج کارکردی این نهاد را به خوبی نمایش می‌دهد. مهمترین کارکرد خانواده در این جامعه، «تولید مثل» است. در حالی که همدلی و تولید صمیمیت نیز از کارکرد های مهم این نهاد به حساب می‌آید. و دین، با دخالت در همه عرصه‌های اجتماعی و تبدیل شدن به ابزاری برای سیاست، نه تنها که همبستگی، بلکه گسستگی اجتماعی تولید نموده است.

ایجاد «سیستم» به منظور تطابق بین نهادی امری نیست که با یک دستورالعمل و آیین‌نامه شکل گیرد. این پروسه یک روند طولانی بوده که شرط اول آن ثبات در نهاد سیاست است. اگر این شرط در جامعه‌ای تحقق پیدا کند، از آن پس، دهه‌ها زمان نیاز دارد تا با برنامه‌ریزی های فرهنگی-اجتماعی امور سایر نهادها را سامان بخشد.

در افغانستان، آنچه که در تاریخ این مرز و بوم نمایان بوده است، عدم ثبات سیاسی است. مسئله چرایی عدم شکل گیری ثبات در این نهاد و چرایی ناکامی تلاش های متعدد داخلی و بین‌المللی بحثی جداگانه است. با این وجود، اگر به تحرکات سیاسی اخیر افغانستان خوشبینانه برخورد کنیم که خروجی این روند، قرار است ثبات سیاسی را بعد از بیش از دو سده در نهاد سیاست افغانستان حاکم سازد، باز هم برای رسیدن به تطابق سیستمی و خروج نهادها از حالت کج کارکردی و تحقق «جامعه» به معنی علمی کلمه، راه دشوار و درازی پیش روی این مردم خواهد بود. و اگر برای خوش بینی در این امر، شاهد، دلیل و بُنیانی قابل اتکا نمی‌توانید پیدا کنید، ما محتوم به چرخش در همان گردونه ای هستیم که در این سده ها چرخیده‌ایم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا