ٍ
قلمرو فارسی
موضوعات داغ

باآمدن طالبان؛ متخصصان افغانستان به دنبال کارگری درایران

روزنامه ء شرق چاپ تهران در شماره ء تازه خود درگزارشی به روایت کارگران تازهء افغانستان درایران پرداخته که پس از سقوط حکومت پیشین وروی کار آمدن طالبان به این کشور مهاجر شده اند. دراین گزارش به قلم نسترن فرخه به روایت وشرح دقیق زندگی چند شهروند مهاجر افغانستان پرداخته شده که تا پیش از سقوط طالبان درکشور خود جایگاه ومنزلت اجتماعی داشته اند.” آنجا محافظ داشتم، اما اینجا باید کارگر ساده شوم؛ کارگری که روزی پزشک بود، خبرنگار و مجری بودم؛ اما حالا کارگر کارگاه کفشم…”. این ها قصه هایی است که روزنامه شرق به شرح آن پرداخته است.

دربخشی از گزارش آمده است:به‌خدا من برای خودم در افغانستان شخصیتی بودم، همه برایم احترام خاصی قائل بودند، وقتی شرایطم در افغانستان را با وضعیت الانم در ایران مقایسه می‌کنم قلبم به درد می‌آید…».

” یکی فرد سیاسی بوده که محافظ داشته، دیگری دندانپزشک تازه‌کار، یکی خبرنگار تلویزیون بوده، دیگری صاحب داروخانه‌ای بزرگ در بهترین نقطه شهر. اما حالا هرکدام چاره‌ای جز کارگری در ایران ندارند. آدم‌هایی که روزی برای خود جایگاه اجتماعی خاصی در افغانستان داشتند، حالا در نگاه بسیاری، نیروهای ارزان و مطیع کشور به حساب می‌آیند که حتی حداقل‌ترین حق برای زندگی هم ندارند. متخصص‌های جوانی که به اجبار ترک وطن کردند، اما برتری‌جویی‌های قومی عیان جامعه، از همان ابتدا با بی‌رحمی آنها را پس می‌زند. از یک نگاه، تا بیان جملاتی که هرکدام به نوعی تشدیدکننده دردی تاریخی از یک جریان شبه‌نژادپرستانه‌ است. ماجرای نگرش‌های تبعیض‌های گاه و بیگاه درباره اتباع خارجی، قدیمی‌تر از روزهای روی‌کارآمدن طالبان و افزایش مهاجرت‌ها از افغانستان به ایران است. موضوعی که همیشه تبعات منفی آن در ابتدا دامن‌گیر خود جامعه بوده، ولی همچنان این روند در بیشتر موارد با وجود رشد فرهنگی، ادامه دارد. بر همین اساس چند متخصص مهاجر افغانستانی مقیم ایران در گفت‌وگویی با «شرق» به شرح کامل آنچه بعد از روی‌کار‌آمدن طالبان و مهاجرت اجباری به ایران، بر آنها گذشته، پرداختند.

«ما هم شخصیتی داشتیم»، شاید جمله بیشتر آنها در طول مصاحبه بود، آدم‌هایی که با هزار زحمت برای ترفیع جایگاه خود در اجتماع جنگیده بودند؛ اما با یک اتفاق، همه چیزشان را از دست دادند. آدم‌هایی شبیه به هر شخص دیگر در هر کجای این کره خاکی، اما بخت با هیچ‌کدام از آنها یار نبود و شاید برای همیشه بی‌وطن شدند. مردمان شریفی که سال‌های سال وطن، تعریف دیگری برایشان داشته؛ ولی با تمام سختی‌ها پیش رفتند. حالا در خاکی به دور از آشیانه خود حامل دردهای تازه‌ای از جنس برتری قومی هستند که رنجشان را دوچندان می‌کند.شاید هرگز نباید قطره‌های اشکی را که رفتارهای نادرست بر روی صورت جوان آنها در حین مصاحبه جاری کرد، از یاد ببریم؛ جوان‌هایی که با هزار امید و هزار برنامه زندگی را پیش بردند، اما… .»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا