ٍ
جامعه

روایت مادری که دخترجوانش را درانفجارغرب کابل از دست داد

گزارشگر فارسی تایمز به گونه اختصاصی با مادر یکی از کشته شدگان مکتب سیدالشهدا دردشت برچی این حادثه مصاحبه نموده است.

روایت مادری که دخترجوانش را در غرب کابل درانفجار از دست داد

زندگی ای که دیگر هرگز خوشحالی را حس نخواهد کرد؛ روایت مادری دلشکسته که دو سال پیش دختر نوجوان دانش آموز اش را در حمله انتحاری مکتب سیدالشهدا  درغرب کابل از دست داده است.

به مناسبت دومین سالروز حمله تروریستی مکتب سیدالشهدا، دشت برچی کابل، و یاد بود از قربانیان فراموش شده که جان های شان را در این حادثه از دست داده بودند، گزارشگر فارسی تایمز به گونه اختصاصی با مادر یکی از کشته شدگان این حادثه مصاحبه نموده است. مادر فاطمه محمدی یکی از صدها مادر در غرب کابل می باشد که در این حادثه دختر نوجوان و دانش آموز اش را از دست داده است. در این حادثه که به تاریخ 18 ام ثور 1400 اتفاق افتاد بیش از صد دانش آموز دختر کشته و صدها نفر دیگر زخمی گردید.

 این مصاحبه به منظور بلند نمودن یکی از هزاران صداهای خفه شده صورت گرفته است که از یکسو عزیزان خود را از دست داده و از سوی دیگر زیر بار تبعیض جنسیتی دولت طالبان رنج میبرند. مادر فاطمه محمدی که در ماتم دختر نواجوان اش از دو سال بدینسو کماکان گریه میکند. در رابطه به دختر ناکام و زندگی خودش بعد از او چنین میگوید. ” فاطمه سومین و کوچکترین دخترم بود که از میان هر سه دختران ام تنها او درس میخواند. ما که اصلاً از ولسوالی ناهور ولایت غزنی هستیم شش سال پیش از این حادثه در کابل مهاجرت کردیم. من زن اولی شوهرم هستم که با یک پسر و سه دختر خود جدا از شوهرم زندگی میکردم. شوهرم با زن دوم خود زندگی میکند. او نیز در همان سال در کابل مهاجرت کرد اما اینجا جدا از من و فرزندان ام میکند. از آنجاییکه من از شوهر و زن دومی او جدا زندگی میکردم مجبور بودم و با دختران خود کار کنم تا بتوانیم زندگی خود را بگذرانیم. فاطمه نا مراد همراه با ما به گونه نیمه وقت در کارگاه قالین بافی کار میکرد. یادم می آید چند هفته قبل از مرگ اش عروسی یکی از خویشاوندان بود، فاطمه کالا نو نداشت. کالا یکی از همصنفان خود را آورده بود در عروسی پوشید. چون فردای عروسی ماه رمضان رسید و روزه آمد، فرصت نشد که کالا را ببرد.

هر روز که میگفتم کالا همصنفی ات را ببر، میگفت بعد از روزه میبرم. این شد که در نیمه های روزه پر پر شد. بعد از مرگ فاطمه نامرادم به هر چی نگاه میکنم مرا به یاد او می اندازد و همواره گریه میکنم. اگر به دختران جوان میبینم گریه میکنم. اگر به مکتب میبینم گریه میکنم. اگر نام عروسی میشنوم به یاد کالا نداشتن فاطمه گریه میکنم. اگر به کارگاه قالین میبنیم گریه میکنم. از بس که از فراق دلبندم محزون و ماتم زده ام مطمئن هستم که تا لحظه مرگ خودم از هیچ خوشحالی دیگر لذت نمی برم.” بیش از صد دختر دانش آموز در این حمله کشته و زخمی شدند که همه آنها دانش آموزان دوره لیسه مکتب سیدالشهدأ در دشت برچی کابل بودند. این درحالیست بعد از صدها قربانی که دختران افغانستانی برای تعلیم و تحصیل خود داده اند اکنون به گونه کلی توسط گروه طالبان از آموزش ممنوع اند. پای تبعیض این گروه گلوی زنان افغانستان را به  گرفته است که اضرار ناشی از آن بدتر از حملات مرگبار انتحاری می باشد که در سالهای متمادی دانش آموزان افغانستان را از بین برده است. به عقیده کارشناسان روی سرنوشت مردم افغانستان بازی یی در جریان است که مردم این کشور را به گروگان گرفته و تحت عنواین مختلف آنها را از حقوق اساسی شان محروم میسازند. در سالهای قبل توسط حملات مرگبار تروریستی و اکنون توسط ممنوعیت مستقیم زنان از تعلیم، تحصیل و کار.

طوریکه حمله انتحاری بالای مکتب سید الشهدأ یکی از مرموز ترین حملات انتحاری بود که تمام ابهامات آن تا هنوز لاینحل باقی مانده است. اکثریت خانواده های قربانیان این حمله، دولت وقت و ریاست امنیت ملی نظام جمهوری را در همدستی با این عاملین این فاجعه متهم میکنند. طوریکه بنابر گفته های مسئولین مکتب چند روز قبل از این حمله انتحاری نیروی های امنیت ملی در این مکتب آمده بودند و همچنان یکی از دانش آموزان این مکتب بنام شکریه که گویا شاهد چگونگی اتفاق افتادن این حمله در آستانه انفجار بود، نیز در آن وقت ناپدید گردیده بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا